گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
فصل چهارم در احوال عالم برزخ است






اشاره
باید تصدیق کرد بعالم برزخ و ثواب و عقاب آن و باقی بودن روح بعد از مفارقت بدن چنانچه سابقا مذکور شد و بسؤال قبر و منکر
و نکیر. بدان که برزخ ما بین موت را میگویند تا قیامت و چون میت را در قبر گذارند دو ملک میآیند از براي سؤال و حقتعالی
روح را باو بر میگرداند از سر تا کمر و او را مینشانند و از او سؤال میکنند جمعی را که از ایشان سؤال میکنند بعضی از ایشان بعد
از سؤال در راحت و نعمتاند و بعضی در عذاب و شدت و سؤال و ضغطه و فشار قبر در این بدن است و سایر امور برزخ با روح
است و تفصیل این مطالب در ضمن چند فایده بیان میشود:
فایده اول در بیان بقاي روح است در برزخ-
بدان که شکی نیست در باقی بودن روح بعد از مفارقت از بدن و در آیات و اخبار متواتره مذکور است حق تعالی میفرماید که
گمان مکن آنها که کشته شدهاند در راه خدا مردگانند بلکه زندگانند نزد پروردگار خود در حالتی که روزي داده میشوند و شادند
بآنچه خدا بایشان عطا کرده است از فضل خود و شاد میباشند از براي مؤمنان که ملحق نشدهاند بایشان و در عقب ایشانند باینکه
خوفی بر ایشان نیست و اندوهناك نخواهند بود و در باب کفار یا منع کننده زکاة فرموده است تا وقتی که بیاید احدي از ایشان را
مرگ گوید پروردگارا برگردان مرا بدنیا شاید عمل شایسته بکنم در آنچه گذاشتهام در عقب خود از مال دنیا پس فرمود کلا
صفحه 40 از 190
نمیتواند شد این بدرستی که این کلمهایست که او میگوید و فایده ندارد در عقب ایشان برزخی هست تا روزي که در قیامت
مبعوث شوند و در احادیث بسیار از طرق خاصه و عامه مذکور است که بعد از مفارقت روح از بدن دنیا تعلق میگیرد ببدن لطیفی
مثل بدن دنیا که در لطافت مثل اجسام ملائکه و جن است و بآن بدن 389 حرکت میکند و پرواز میکند چنانچه
مذکور شد و شیخ مفید بسند معتبر از یوسف بن ظبیان روایت کرده است که گفت در خدمت حضرت امام جعفر صادق علیه
السّلام بودم فرمود که مردم چه میگویند در ارواح مؤمنان بعد از مرگ ایشان گفتم میگویند در حوصله مرغان سبز میباشند گفت
سبحان اللّه مؤمنان گرامیترند نزد خدا از این چون وقت مرگ او میشود میآید بنزد او رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و
علی و فاطمه و حسن و حسین و با ایشان ملائکه مقربان خدا هستند اگر گویا کرد خدا زبان او را بشهادت و از براي خدا بتوحید و
از براي رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بنبوت و از براي اهل بیت بولایت گواهی میدهد بر این رسول خدا صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم و علی و فاطمه و حسن و حسین ع و ملائکه مقربان با ایشان و اگر زبانش بند شد حق تعالی مخصوص میگرداند
پیغمبرش را بعلم آنچه در دل او است از این عقاید پس آن حضرت شهادت میدهد به شهادت رسول خدا ص علی و فاطمه و حسن
و حسین (ع) و هر که با ایشانست از ملائکه و چون حقتعالی روح او را نمود میبرد این روح را بسوي بهشت در صورتی مثل این
صورت که در دنیا داشته است- میخورد و میآشامد پس مرده اي که تازه بنزد ایشان میرود میشناسد ایشان را بآن صورتی که در
دنیا داشتهاند و ابن بابویه در امالی از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که آن حضرت در شب معراج بر مرد
پیري گذشت که در زیر درختی نشسته بود و کودك بسیاري بر دور او بودند حضرت از جبرئیل پرسید که این مرد پیر کیست
گفت این پدر تو ابراهیم علیه السّلام است فرمود که این اطفال که بر دور او جمعاند کیستند گفت اینها اطفال مؤمناناند ایشان را
غذا میدهد و علی بن ابراهیم از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده است که اطفال شیعیان ما را از مؤمنان تربیت
میکند حضرت فاطمه (ع). مؤلف گوید این سه حدیث احتمال تجسم روح و جسد مثالی هر دو دارد و احادیث بسیار که در باب
ظهور انبیاء و اوصیاء بعد از وفات ایشان وارد شده است مانند احادیث نمودن حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام رسول خدا صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم را به ابو بکر در مسجد قبا و نمودن حضرت امام حسن علیه السّلام حضرت امیر را باصحاب خود و دیدن حضرت
امیر علیه السّلام یوشع (ع) را و سخن گفتن با او و ملاقات کردن حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام حضرت امام محمد باقر علیه
السّلام را و امثال اینها که در کتاب بصائر الدرجات و غیر آن بطرق متعدده روایت شده است با این دو احتمال احتمال جسد اصلی
نیز دارند چنانکه شیخ مفید و جمعی از متکلمین و محدثین امامیه قائلند که بعد از سه روز یا بیشتر ارواح مقدسه انبیاء و اوصیاء
بجسدهاي اصلی معاودت مینمایند و ایشان را به آسمان میبرند و دیدن حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم انبیاء را در شب
معراج بر این حمل کردهاند و احادیث 390 مسخ شدن بنی امیه بصورت وزغ هر سه احتمال دارد اما در بعضی از
آنها در جسد اصلی ظاهرتر است و در صحایف الابرار از فضل بن شاذان روایت کرده است که حضرت امیر علیه السّلام در صحراي
نجف بر روي سنگریزه خوابید قنبر گفت من جامه خود را در زیر تو بیندازم حضرت فرمود نه نیست مگر تربت مؤمنی یا مزاحمت
نمودن در مجلس مؤمنی و با او همنشینی کردن اصبغ بن نباته گفت تربت مؤمن را دانستم که بود و خواهد بود و مزاحمت نمودن
در مجلس او چه معنی دارد حضرت فرمود اي پسر نباته در این صحرا روح هر مؤمن و مؤمنه هست در قالبها از نور بر منبرها از
نور و حسن بن سلیمان نیز در کتاب محتضر قائم فضل بن شاذان این حدیث را روایت کرده است و در آخرش زیاد کرده است که
اي پسر نباته اگر پرده برداشته شود هرآینه خواهی دید ارواح مؤمنان را که حلقهها نشستهاند و بدیدن یکدیگر میروند و با یکدیگر
صحبت میدارند و روح هر مؤمن در این وادي است و روح هر کافر در برهوت یمن است و ایضا در کتاب شفا و جلا روایت کرده
است از حضرت امام زین العابدین علیه السّلام که میگویند روح مؤمن را در وقت غسل دادن که آیا میخواهی ترا برگردانیم بسوي
جسدي که در آن بودي گوید چه میکنم بلاء و زیان کاري و غم را و کلینی از حضرت امام علی النقی علیه السّلام روایت کرده
صفحه 41 از 190
است که خواب دیدن در اول خلق بنی آدم نبود و بعد از آن حادث شد راوي پرسید که سبب حدوث آن چه بود حضرت فرمود که
خداي عز ذکره رسولی فرستاد بسوي اهل زمان خود ایشان را خواند بسوي عبادت الهی و اطاعت او گفتند اگر این را بکنیم از براي
ما چه خواهد بود مالت از ما بیشتر نیست و عشیرهات از ما عزیزتر نیست گفت اگر اطاعت کنید مرا خدا شما را داخل بهشت میکند
و اگر معصیت من میکنید خدا شما را داخل جهنم میکند گفتند جنت و نار چیست پیغمبر از براي ایشان وصف کرد گفتند ما کی
بآنجا میرویم گفت بعد از مردن گفتند ما میبینیم مردههاي خود را استخوان شدهاند و پوسیدهاند پس تکذیب ایشان به آن حضرت
زیاده شد پس حقتعالی خواب دیدن را احداث کرد پس آمدند بنزد آن حضرت و خبر دادند به آنچه دیده بودند و تعجبی در این
باب داشتند پیغمبر گفت خدا خواست حجت را بر شما تمام کند این حالت را بر شما وارد کرد بعد از مردن ارواح شما چنین
خواهد بود تا وقتی که بدنهاي شما پوسیده باشد روحهاي شما باین نحو معذب خواهد بود تا وقتی که بدنهاي شما مبعوث گردد و
در محاسن بسند صحیح از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده است که گفت بابو بصیر که هر که از شما بر اعتقاد
ولایت ما بمیرد شهید است هر چند در میان رختخواب خود بمیرد و زنده است نزد خدا و روزي میخورد و در احادیث بسیار وارد
391 شده است که چون بزیارت قبور خویشان و برادران میروید مطلع میشوند و انس میگیرند بشما و چون بر
میگردید وحشت بهم میرسانند و کلینی بسند کالصحیح از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده است که مؤمن
بزیارت اهل خود میآید و میبیند چیزي را که دوست میدارد و از او میپوشانند چیزي را که کراهت دارد و کافر بزیارت اهل خود
میآید و میبیند آنچه را نمیخواهد و میپوشانند از او آنچه را میخواهد و بعضی در هر جمعه میآیند و بعضی کمتر و بعضی بیشتر
بقدر عمل ایشان و در روایت معتبر دیگر فرمود که هیچ مؤمن و کافري نیست مگر در وقت زوال شمس بزیارت اهل خود میآید
اگر مؤمن میبیند که اهل او عمل صالح میکنند خدا را حمد میکند بر اینکه بر این حالت هستند و اگر کافر میبیند که ایشان اعمال
صالحه میکنند موجب حسرت میگردد و بسند کالموثق از اسحاق بن عمار منقولست که گفت بحضرت امام موسی (ع) عرض کردم
که آیا میت بزیارت اهل خود میآید فرمود بلی گفتم در چند مدت فرمود در هفتهاي یا در ماهی یا سالی یک بار بقدر منزلت خود
گفتم بچه صورت میآید فرمود بصورت مرغ لطیفی بر دیوار ایشان نشیند و بر ایشان مشرف میشود اگر ایشان را بخیر و خوبی ببیند
شاد میشود و اگر بشر و پریشانی ببیند محزون و غمگین میگردد و بروایت دیگر فرمود که میآیند بقدر فضایل خود و بعضی هر
روز و بعضی هر دو روز و بعضی هر سه روز و کمتر ایشان در هر هفته در وقت زوال شمس یا مثل آن بصورت گنجشک یا
کوچکتر و با او ملکی میآید و باو مینماید آنچه باعث سرور اوست و از او دور مینماید آنچه باعث اندوه او است و بر میگردد با
شادي و خوشحالی. و ایضا از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده است که از پروردگار خود مرخص میشود
حقتعالی دو ملک را با او میفرستد و بصورت بعضی از مرغان میآید و بر خانه خود مینشیند و نظر میکند بسوي اهل خود و سخن
ایشان را میشنود و جمع میان این احادیث را در کتاب مرآت العقول ذکر کردهام و سایر اخبار در بحار مذکور است و در حدیث
معتبر منقول است که ابو بصیر از حضرت صادق علیه السّلام سؤال کرد از ارواح مؤمنان فرمود که در حجره چندند در بهشت که
میخورند از طعام آن و میآشامند از شراب آن و میگویند پروردگارا قیامت را از براي ما برپا کن و آنچه ما را وعده کردهاي عطا
کن و ملحق کن آخر ما را باول ما و ارواح مشرکان در آتش معذبند و میگویند برپا مدار از براي ما قیامت را و آنچه وعده دادهاي
بما بعمل میاور و ملحق مگردان آخر ما را باول ما پس از این احادیث متواتر معلوم شد که روح بعد از بدن باقی است و معاقب و
مثاب میباشد فی الجمله.
فایده ثانیه در بیان سؤال و ضغطه و ثواب و عقاب قبر است-
بدان که اجماعی مسلمانانست که در قبر سؤال میباشد و روح را از براي سؤال ببدن بر میگردانند بلکه از ضروریات دین اسلام است
صفحه 42 از 190
و منکرش کافر است و ابن بابویه از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است کسی که سه چیز را انکار بکند شیعه ما نیست
معراج و سؤال قبر و شفاعت و همچنین آمدن دو ملک از براي سؤال متواتر و ضروري است و در اکثر اخبار وارد است که یکی
منکر است و دیگري نکیر و در بعضی از روایات وارد شده است که نسبت بمؤمنان مبشر و بشیر است نسبت بمخالفان منکر و نکیر
است زیرا که از براي مؤمنان بصورتهاي خوب میآیند و بشارت میدهند ایشان را بثوابها و نعیم بیانتها و براي کافران و مخالفان
بصورت مهیب میآیند و ایشان را وعید بعذاب میکنند و مشهور میان متکلمین امامیه آنست که سؤال قبر عام نیست بلکه مخصوص
مؤمن کامل و کافر بحت است و مستضعفین و مجانین را سؤالی نیست و همچنین کسی را که بعد از گذاشتن میت در قبر تلقین
کنند از او سؤال نمیکنند چنانچه در روایت وارد شده است که چون او را در قبر تلقین کنند دو ملک بیکدیگر میگویند بیا برویم
تلقین حجت او کردند و شیخ شهید گفته است سؤال قبر حقست اجماعا مگر کسی که او را تلقین کرده باشند و بعضی از عامه در
کتب خود نقل کردهاند از ابو تمامه باهلی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که چون بمیرد احدي از شما و خاك بر
او بریزند پس یکی از شما نزد قبر او بایستد و بگوید اي فلان پسر فلانه و نام او و مادر او را بگوید او را میشنود و جواب نمیگوید
پس بار دیگر بگوید او درست مینشیند و میگوید ارشاد کن ما را خدا ترا رحمت کند پس بگوید بیاد آور آن اعتقادي را که به آن
از دنیا رفتی و شهادت بوحدانیت خدا و برسالت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و بآنکه پسندیدي خدا را از براي پروردگاري و
اسلام را از براي دین خود و محمد را پیغمبر خود و قرآن را کتاب خود و علی و سایر ائمه را امام خود پس منکر و نکیر میروند و
میگویند ما چرا اینجا نشستهایم تلقین حجت او کردند و فرمود که اگر نام مادرش را نداند او را بحوا نسبت دهد و خلاف کردهاند
که آیا انبیاء و اوصیاء را سؤال قبر میباشد یا نه تفکر در این مسأله ضرور نیست اگر چه عدم سؤال اظهر است و در سؤال اطفال نیز
عامه خلاف کردهاند و اظهر عدم سؤال است. و شیخ مفید در شرح عقاید صدوق گفته است که ارواح بعد از موت اجساد بر دو
نوعند بعضی منتقل بثواب و عقاب میشوند و بعضی باطل میشوند و ثواب و عقابی نمییابند و از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدند
از کسی که میرود از دار دنیا روح او در کجا میباشد حضرت فرمود که هر که بمیرد و او ماحض ایمان باشد محضا یا ماحض کفر
باشد محضا منتقل میشود روح او 393 از هیکلی که دارد بمثل آن در صورت و جزا داده میشود باعمال خود تا
قیامت و چون حقتعالی اراده نماید که ایشان را محشور گرداند در قیامت انشاء میکند جسم و بدن او را و بر میگرداند روح او را
ببدن اصلی او و محشور میگرداند او را که جزاي اعمال او را وافی و کامل بدهد پس مؤمن بعد از موت منتقل میشود از جسد خود
بجسدي که مثل آن جسد باشد در صورت پس او را در جنتی از جنتهاي دنیا میبرند و متنعم میباشد در آنجا تا روز قیامت و کافر
منتقل میشود روح او از جسد او بجسدي مثل آن بعینه و میبرند او را بسوي آتش که معذب باشد تا روز قیامت و شاهد این در مؤمن
آنست که حقتعالی فرموده است در باب مؤمن آل یس باو گفته شد که داخل شود در بهشت گفت اي کاشکی قوم من علم بهم
میرسانید به آمرزیدن پروردگار من و به آنکه او گردانید مرا از آنها که گرامی داشته است و دلیل بر حال کافر آنکه در باب فرعون
و اصحاب او فرموده است که آتش را بر ایشان عرض میکنند در بامداد و پسین در روز قیامت میگویند داخل کنید آل فرعون را در
شدیدترین عذابها و نوع دیگر آنست که سؤال و عذاب و ثواب ایشان را نمیباشد و در احادیث از حضرت صادق علیه السّلام وارد
شده است که سؤال قبر و رجعت از براي کسی است که محض ایمان داشته باشد یا محض کفر و باقی خلق را سؤال و رجعت
نمیباشد و در احادیث وارد شده است که انبیاء و ائمه ع ارواح ایشان با بدنهاي ایشان از زمین به آسمان میروند و تنعم ایشان در
بدنهاي اصلی است که در دنیا داشتهاند و این مخصوص ایشان است و در غیر ایشان نمیباشد و از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم منقولست که هر که صلوات بر من فرستد نزد قبر من میشنوم او را و هر که صلوات فرستد از دور بر من میرسد و فرمود
که هر که صلوات بر من فرستد یک مرتبه صلوات فرستم بر او ده مرتبه و هر که صلوات فرستد بر من ده مرتبه صلوات فرستم بر او
صد مرتبه پس هر که خواهد صلوات را بسیار بفرستد و هر که خواهد کم بفرستد پس بیان کرد آن حضرت که بعد از بیرون رفتن
صفحه 43 از 190
از دنیا صلوات بر او را میشنود و این نمیشود مگر آنکه نزد حقتعالی زنده باشد و هم چنین ائمه هدي سلامکننده بر ایشان را از
نزدیک میشنوند و از دور بایشان میرسد و آثار صحیحه از ایشان بر این مضمون وارد شده است و حقتعالی فرموده است که شهیدان
نزد خدا زندهاند و روزي بایشان میرسد و روایت کردهاند که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ایستاد بر سر چاه بدر و
خطاب کرد مشرکانی را که در آن روز کشته بودند و در چاه افکنده بودند و فرمود بتحقیق که شما همسایه بدي بودید از براي
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم او را از خانه خود بیرون کردید و از دیار خود را ندید پس اجتماع کردید بر عداوت او و با
او جنگ کردید من وعده پروردگار خود را حق یافتم پس عمر بآن حضرت گفت 394 یا رسول اللّه خطاب تو
چیست با مردههائی که جان ایشان رفته است حضرت فرمود بس کن اي پسر خطاب بخدا که تو شنواتر نیستی از آنها و نیست میان
ایشان و میان آنکه ملائکه بگیرند ایشان را بگرزهاي آهنی مگر آنکه من روي از ایشان بگردانم و منقول است که حضرت امیر (ع)
سوار شد بعد از انقضاء حرب در بصره و در میان صفهاي کشتگان میگشت تا رسید بکعب بن سور قاضی بصره که عمر او را نصب
کرده بود و در فتنه بصره مصحفی بگردن انداخته بود و با اهل و فرزندانش بجنگ آن حضرت آمده بود و همه کشته شدند چون
آن حضرت او را در میان کشتگان دید فرمود که او را بنشانید چون او را نشانیدند فرمود که اي کعب من وعده خداي خود را یافتم
که حق بود آیا تو وعده خداي خود را یافتی که حق بود پس فرمود بخوابانید او را و چون بطلحه رسید با او نیز چنین کرد پس
مردي از اصحاب بآن حضرت گفت که چه فایده دارد سخن تو با دو کشته شده که سخن تو را نمیشنوند فرمود اي مرد بخدا
سوگند که هر دو سخن مرا شنیدند چنانچه اهل قلیب بدر سخن حضرت رسول را شنیدند و اینها از جمله اخباري است که دلالت
میکند بر آنکه بعضی از مردهها برمیگردد بسوي او روح او از براي تنعم ایشان یا عذاب ایشان و این عام نیست در هر که بمیرد
بلکه بآن تفصیلی است که گفتیم تمام شد کلام مفید رحمۀ اللّه علیه و کلینی احادیث بسیار از حضرت صادق (ع) روایت کرده
است که سؤال کرده نمیشود در قبر مگر کسی که خالص کرده باشد ایمان را خالصکردنی و خالص کرده باشد کفر را
خالصکردنی و اما جماعت دیگر از ایشان غافلند یعنی متعرض ایشان نمیشوند و بسند صحیح دیگر از آن حضرت روایت کرده
است که سؤال از کسی میشود که ضغطه بر او واقع میشود و ایضا بسند معتبر از آن حضرت روایت کرده است که دو ملک میآیند
که مسمایند بمنکر و نکیر بسوي میت در وقتی که مدفون شد صداي ایشان مانند رعد قاصف است و دیدههاي ایشان مانند برق
خاطف زمین را میشکافند به نیشهاي خود و مویهاي ایشان آویخته که در میان آنها راه میروند و سؤال میکنند که کیست پروردگار
تو و چیست دین تو اگر مؤمنست میگوید که خدا پروردگار من است و دین من اسلام است پس از او میپرسند که چه میگوئی در
حق این مردي که از میان شما بیرون آمد گوید که آن محمد رسول خدا را از من میپرسید گویند شهادت میدهی که او رسول
خداست گوید که گواهی میدهم که او رسول خداست پس باو بگویند بخواب خوابی که در آن خواب پریشانی نباشد و قبر او را
نه زرع گشاده میگردانند و از براي او دري بسوي بهشت میگشایند و جاي خود را در بهشت میبیند و اگر میت کافر باشد آن دو
ملک بآن هیئت بر او داخل میشوند و شیطانی را در پیش او بازمیدارند که دیدههاي او از 395 مس سرخ است
چون آن سؤالها از او میکنند میگوید نمیدانم پس شیطان را باو میگذارند و مسلط میگردانند بر او در قبرش نود و نه اژدها که اگر
یکی از آنها بر زمین بدمد هرگز گیاه از زمین نروید و دري از براي او بسوي جهنم میگشایند و جاي خود را در آنجا میبیند و ایضا
از ابو بکر خضرمی روایت کرده است که گفتم به حضرت صادق (ع) که کیستند آنها که در قبر از آنها سؤال میکنند فرمود کسی
که ایمان را خالص کرده باشد و کسی که کفر را خالص کرده باشد پس گفتم باقی این خلق چه میشوند گفت بخدا سوگند که
ایشان را وامیگذارند و اعتناء بشأن ایشان نمیکنند گفتم از چه چیز سؤال میکنند گفت از حجت و امامی که در میان شما است پس
از مؤمن میپرسند که چه میگوئی در حق فلان پسر فلان یعنی امام زمان میگوید که او امام من است چون این را گفت میگویند
بخواب خدا در دیدهات خواب استراحت بگذارد و دري از بهشت براي او بگشایند و پیوسته نسیم بهشت بتحفه باو میرسد تا روز
صفحه 44 از 190
قیامت و از کافر سؤال میکنند که چه میگوئی در حق فلان پسر فلان یعنی امام زمان گوید شنیدهام او را و نمیدانم کیست پس
میگویند که هرگز ندانی و دري از جهنم بروي او میگشایند و پیوسته حرارت جهنم تا روز قیامت باو میرسد و بسند معتبر از حضرت
کاظم (ع) روایت کرده است که سؤال میکنند در قبر از مؤمن که کیست پروردگار تو میگوید خدا و میگویند چیست دین تو
میگوید اسلام میگویند کیست پیغمبر تو میگوید محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میگویند کیست امام تو میگوید فلان گویند
چگونه دانستی این را میگوید امري بود که خدا هدایت کرد مرا بآن و مرا به آن ثابت داشت باو گویند بخواب خوابی که خیالات
پریشان در آن نباشد مانند خواب نو داماد پس دري از بهشت بروي او بگشایند که از شمیم بهشت و گلهاي آن باو میرسد پس
میگوید پروردگارا زود قیامت را برپا کن و قائم گردان شاید باهل و مال خود برگردم و از کافر میپرسند که کیست پروردگار تو
گوید خدا میگویند پیغمبر تو کیست گوید محمد (ص) میگویند دین تو چیست میگوید اسلام میگویند از کجا دانستی میگوید از
مردم شنیدم که میگفتند من گفتم پس گرزي بر او زنند که اگر جن و انس همه جمع شوند تاب او را نداشته باشند پس میگدازد
چنانچه قلعی میگدازد پس روح را برمیگردانند و دل او را در میان دو لوح از آتش میگذارند پس میگوید پروردگارا قیامت را
دور گردان مؤلف گوید این حدیث دلالت میکند بر اینکه ایمان سنیان بخدا و رسول باعتبار عدم ایمان بائمه حق و توسل بایشان
ظنی و تقلیدي و بیثبات است چنانچه در کتاب حسین بن سعید بسند معتبر از سلیمان خالد منقولست که گفت از حضرت صادق
علیه السّلام پرسیدم از آنچه 396 ملاقات میکند او را صاحب قبر فرمود دو ملک هستند که ایشان را منکر و نکیر
میگویند میآیند بنزد صاحب قبر و از او سؤال میکنند از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که آیا حق بود اگر از اهل شک
است میگوید نمیدانم میشنیدم که مردم میگفتند که رسول خدا هست نمیدانم که حق بود یا دروغ پس بر او ضربتی میزنند که اهل
سماوات و زمین بشنوند مگر مکلفان و اگر صاحب یقین است نمیترسد و میگوید شهادت میدهم که او رسول خدا بود آمد با
هدایت و دین حق پس جاي خود را در بهشت میبیند و قبر او را فراخ میگردانند و میگویند بخواب رو در نهایت استراحت و
نیکوئی و ابن بابویه از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است که چون مؤمن بمیرد مشایعت میکنند جنازه او را هفتاد هزار
ملک تا قبر او و چون او را داخل قبر کنند منکر و نکیر میآیند و او را مینشانند و میگویند کیست پروردگار تو و چیست دین تو و
کیست پیغمبر تو میگوید پروردگار من خداست و محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پیغمبر من است و دین اسلام دین من است پس
میگشایند قبر او را بقدر آنچه دیده او کار کند و طعام از براي او از بهشت میآورند و داخل میگردانند بر او نسیم و گل بهشت را و
این است معنی قول حقتعالی فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ یعنی در قبر و جَنَّۀُ نَعِیمٍ یعنی در آخرت و چون کافر بمیرد
مشایعت میکنند او را هفتاد هزار ملک از زبانیه جهنم تا قبر او سوگند میدهد حاملان جنازه خود را که او را برگردانند بصدائی که
همه چیز میشنوند بغیر جن و انس که مکلفند و میگویند که کاش مرا بازگشتی بود بدنیا پس از مؤمنان میشدم و میگوید مرا
برگردانید بسوي دنیا شاید عمل شایسته بکنم در آنچه گذاشتهام پس زبانیه جواب او را میگوید کلا این سخنی است که تو میگوئی
و ملکی ایشان را ندا میکند که دروغ میگوید اگر بر گردد عود خواهد کرد بآنچه او را نهی کردهاند از او و چون او را داخل قبر
کنند و مردم از او مفارقت کنند منکر و نکیر بیایند بسوي او در بدترین صورتها و او را بنشانند و سؤال کنند از او از دین او و از رب
او و کتاب او پس زبانش مضطرب شود و نتواند جواب بگوید پس ضربتی از عذاب الهی بر او زنند که همه چیز از او بترسند پس
باز از او سؤال کنند گوید من نمیدانم گویند هرگز ندانی و هدایت نیابی و رستگار نشوي پس دري از براي او بسوي جهنم
میگشایند و بعوض نزال که از براي مهمان مهیا میکنند حمیم جهنم از براي او میآورند و اینست مراد از قول حقتعالی وَ أَمَّا إِنْ کانَ
مِنَ الْمُکَ ذِّبِینَ الضَّالِّینَ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ یعنی در قبر و تَصْ لِیَۀُ جَحِیمٍ یعنی در آخرت و اما آنچه در قبر از او سؤال میکنند معلوم است
که سؤال از عقاید ایمان میکنند خصوصا امامت ائمه علیهم السّلام و احادیث از طرق خاصه و عامه متواتر است که در قبر از ولایت
علی بن أبی طالب علیه السّلام سؤال میکنند چنانچه 397 شیخ کشی بسند معتبر از یونس بن عبد الرحمن روایت
صفحه 45 از 190
کرده است که من بخدمت حضرت رضا علیه السّلام رفتم فرمود که علی بن ابو حمزه مرد گفتم بلی فرمود که داخل آتش شد
پرسیدند از او امام بعد از پدرم گفت بعد از او امامی نمیدانم پس ضربتی بر او زدند که قبرش پر از آتش شد و به روایت دیگر
فرمود که او را نشانیدند در قبرش پس سؤال کردند از ائمه نام همه را گفت تا آنکه بنام من رسید توقف کرد پس از پرسیدن از او
پس بر سرش ضربتی زدند که قبرش مملو از آتش شد و در بصائر الدرجات از رز بن جیش روایت کرده است که حضرت امیر
المؤمنین علیه السّلام فرمود که چون بنده را داخل قبر کنند دو ملک بنزد او میآیند که اسم ایشان منکر و نکیر است پس اول چیزي
که از او سؤال میکنند از پروردگار او است پس از پیغمبر او پس از ولی و امام او اگر جواب گفت نجات یافت و اگر عاجز ماند
عذاب میکنند او را پس مردي گفت که اگر کسی پروردگار خود و پیغمبر خود را شناخت و ولی خود را نشناخت چونست حال او
فرمودند مذبذب است نه از اینها است و نه از آنها و هر که را خدا گمراه کرد نمییابی هرگز از براي او راهی بسوي نجات و گفتند
به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یا نبی اللّه کیست ولی گفت ولی شما در این زمان علی است و بعد از او وصی او و از
براي هر زمانی عالمی میباشد که خدا باو حجت تمام میکند بر خلق تا آنکه نگویند چنانکه گمراهان پیش از ایشان گفتند در وقتی
که انبیاء ایشان رفتند گفتند پروردگارا چرا نفرستادي بسوي ما رسولی تا متابعت کنیم آیات ترا پیش از آنکه مذلت و خواري بما
برسد و ضلالت ایشان آن بود که آیات را که اوصیاء بودند ندانستند پس حقتعالی در جواب ایشان فرمود بگو همه انتظار میکشیم
پس شما نیز منتظر باشید پس بزودي خواهید دانست که کیست اصحاب صراط سوي یعنی راه راست و کیست آنکه هدایت یافته
است و تربص و انتظار ایشان آن بود که میگفتند که در کار نیست ما را طلب شناختن اوصیاء تا آنکه امامی را بشناسیم پس خدا
تعییر و سرزنش کرد ایشان را باین و اصحاب صراط اوصیاءاند که بر صراط میایستند و داخل بهشت نمیشوند مگر کسی که ایشان
را شناسد و ایشان او را شناسند و داخل جهنم نمیشود مگر کسی که ایشان او را شیعه خود ندانند و او ایشان را بامامت نشناسند زیرا
که ایشان عرفهاي الهیاند که مردم را بایشان شناسانید و گواه گرفت بر ایشان در وقتی که پیمانها از ارواح گرفت در روز میثاق و
وصف کرده است ایشان را در کتاب خود در آنجا که فرموده است که عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلا بِسِیماهُمْ یعنی در اعراف ما
بین بهشت و دوزخ مردانی چند هستند که میشناسند همه را بسیماي ایشان و ایشانند گواهان بر موالیان و دوستان خود و رسول خدا
گواه است بر ایشان و از براي ایشان از بندگان عهد و پیمان گرفته است که اطاعت 398 ایشان بکنند چنانچه
حقتعالی فرموده است فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّۀٍ بِشَ هِیدٍ تا آخر آیه یعنی پس چگونه خواهد بود حال مردم در وقتی که بیاوریم از
هر امتی گواهی را و بیاوریم تو را گواه بر گواهان در آن روز خواهند خواست و آرزو خواهند کرد آنها که ایمان نیاورده و کافر
شدهاند و نافرمانی رسول کردهاند در اطاعت اوصیاء و در سایر امور که کاش با زمین یکسان و هموار میشدند و کتمان نکنند در آن
روز سخنی را از خدا یا کتمان نمیکردند سخنی از خدا در دنیا و شاذان بن جبرئیل در فضایل و غیر آن روایت کردهاند که چون
فاطمه بنت اسد مادر حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام بعالم اعلی ارتحال نمود حضرت امیر علیه السّلام گریان بخدمت حضرت
رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمد حضرت فرمود چرا میگریی خدا هرگز دیدههاي تو را گریان نگرداند گفت والدهام فوت
شده است حضرت گفت بلکه والده من فوت شده است و اولاد خود را گرسنه میداشت و مرا سیر میکرد و اولاد خود را ژولیده مو
میگذاشت و مرا روغن میمالید و اللّه که در خانه ابو طالب یک درخت خرما بود سبقت میکرد در بامداد و از براي من میچید و از
پسر عمان من پنهان میکرد از براي من پس حضرت برخاست و متوجه تجهیز او شد و پیراهن مبارك خود را داد که او را کفن کنند
و در حالت تشییع جنازه او قدم را آهسته میگذاشت و بتأنی میرفت پا برهنه و در نماز او هفتاد تکبیر گفت و در قبر او خوابید و بعد
از آن بدست کریم خود او را در لحد خوابانید و شهادت تلقین او کرد چون قبرش را پر کردند و مردم خواستند که برگردند سه
مرتبه فرمود پسر تو نه جعفر و نه عقیل پسر تو علی بن ابی طالب علیه السّلام چون برگشتند مردم گفتند یا رسول اللّه در این جنازه
کاري چند کردي که در جنازههاي دیگر نکردي فرمود بتأنی رفتن من از براي کثرت و ازدحام ملائکه بود و هفتاد تکبیر گفتن از
صفحه 46 از 190
براي آن بود که هفتاد صف از ملائکه بر او نماز کردند و اما آنکه بر لحدش خوابیدم از براي آن بود که در حال حیات او ضغطه
قبر را ذکر کردم گفت وا ضعفا پس در لحدش خوابیدم که زمین او را نفشارد و اما آنکه کفن کردم او را به پیراهن خود از براي
آن بود که روزي در حال حیات او قیامت را ذکر کردم و گفتم مردم عریان محشور خواهند شد گفت وا سوأتاه او را به پیراهن
خود کفن کردم که او پوشیده محشور گردد و اما آنکه گفتم باو ابنک ابنک براي آن بود که دو ملک آمدند و از او سؤال کردند
از پروردگارش گفت خدا پروردگار من است و گفتند کیست پیغمبر تو گفت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پیغمبر من است
گفتند کیست امام تو و ولی تو شرم کرد آنکه بگوید علی علیه السّلام فرزند من پس باو گفتم بگو فرزند تو علی بن أبی طالب علیه
السّلام پس خدا دیده او را باین روشن کرد. مؤلف گوید که این حدیث دلالت میکند بر آنکه از امامت امام پیش از زمان حق
الیقین، ص: 399 امامتش نیز سؤال میکنند و باید مخصوص کسی باشد که علم بامامت او بهم رسانیده باشد و محتملست که
مخصوص حضرت فاطمه باشد از براي جلالت او چنانچه آخر حدیث اشعار بآن دارد و کلینی بسند معتبر از حضرت صادق علیه
السّلام روایت کرده است که میت مؤمن را چون از خانهاش بیرون میآورند مشایعت میکنند او را ملائکه تا قبر او و ازدحام میکنند
براي او تا قبرش میرسانند چون بقبرش رسید زمین باو میگوید مرحبا خوش آمدي و بسوي اهل خود آمدي بخدا سوگند که
دوست میداشتم که مثل تو کسی بر روي من راه رود خواهی دید که با تو چه خواهم کرد پس قبر او را میگشایند بقدر آنکه چشم
او کار کند و داخل میشوند بر او دو ملک در قبر او منکر و نکیر و سؤال میکنند از او کیست پروردگار تو میگوید خدا میگویند
چیست دین تو میگوید اسلام میگویند کیست پیغمبر تو میگوید محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میگویند کیست امام تو
میگوید فلان پس منادي از آسمان ندا میکند که راست گفت بنده من از فرشهاي بهشت در قبرش بگسترانید و دري از بهشت
بسوي قبرش بگشائید و از جامههاي بهشت بر او بپوشانید تا بیاید بنزد ما و آنچه نزد ما است از براي او بهتر است پس باو گویند
بخواب مانند خواب نو داماد و بخواب خوابیدنی که در آن خواب پریشانی نباشد و اگر کافر باشد ملائکه مشایعت او کنند تا قبر او
و زمین باو گوید لا مرحبا بجاي بدي آمدي و اللّه که من دشمن میداشتم که مثل تو کسی بر روي من راه رود البته خواهی دید که
با تو چه خواهم کرد پس بر او تنگ میگیرد و میفشارد او را تا استخوانهاي پهلوهایش به یکدیگر میچسبند پس منکر و نکیر بر او
داخل میشوند بغیر آن صورت که بر مؤمن داخل میشوند و او را مینشانند و روح او را تا کمر او بازمیگردانند و میگویند
پروردگار تو کیست پس او مضطرب میشود میگوید میشنیدم که مردم میگفتند خدا میگویند هرگز ندانی و همچنین از پیغمبر
و امام میپرسند همین جواب را گوید پس از آسمان ندا رسد که دروغ گفت بنده من فرش کنید قبرش را از آتش و بپوشانید او را
جامههاي آتش و بگشائید از براي او دري بسوي آتش تا بیاید بسوي ما و آنچه نزد ما است بدتر است از براي او از این حالت پس
سه مرتبه گرز آتش بر او میزنند که در هر مرتبه آتش از قبرش پرواز میکند که اگر آن ضربتها را بر کوههاي تهامه بزنند همه ریزه
ریزه میشود و مسلط میگرداند خدا بر او در قبرش مارها که او را سخت میگزند و میدرند و شیطان او را بغم و اندوه میدارد و
صداي عذاب او را میشنوند هر که خدا خلق کرده است مگر جن و انس بدرستی که میشنوند صداي کفشهاي مشایعت کنندگان
خود را و صداي بر هم زدن دستهاي ایشان را و اینست معنی قول حق تعالی یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ تا آخر آیه حق
الیقین، ص: 400 که تفسیر ظاهرش آنست که ثابت میدارد خدا آنها را که ایمان آوردهاند بقول و اعتقاد ثابت زندگی در دنیا و
آخرت و گمراه میکند و بخود وامیگذارد ظالمان را و میکند خدا آنچه میخواهد. و ایضا بسند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام
منقول است که هیچ محل قبري نیست مگر آنکه هر روز سه مرتبه میگوید منم خانه خاك منم خانه بلا منم خانه کرم و بروایت
دیگر میگوید منم خانه غربت منم خانه وحشت منم خانه کرم منم خانه فقر منم باغی از باغهاي بهشت یا گودالی از گودالهاي
جهنم پس در حدیث اول فرمود که چون داخل آن میشود بنده مؤمن میگوید خوش آمدي و نزد اهل خود آمدي تا آخر آنچه در
حدیث سابق گذشت تا آنکه فرمود از براي او دري میگشایند که جاي خود را در بهشت میبیند پس از آن در مردي بیرون آید که
صفحه 47 از 190
دیدههاي او از آن نیکوتر چیزي ندیده باشد پس مؤمن گوید اي بنده خدا هرگز از تو نیکوتر چیزي ندیده بودم گوید من اعتقاد
نیکم که تو داشتی و اعمال صالحم که تو میکردي پس بگیرند روحش را و در آنجائی که در بهشت باو نموده بودند بگذارند و
بگویند بخواب با دیده روشن پس پیوسته از بهشت نسیمی بجسد او میرسد که لذت و خوشبوئی او را بیابد تا مبعوث گردد در
قیامت و چون کافر داخل قبر شود گوید لا مرحبا پس او را فشاري بدهد که استخوانهاي او را رمیم کند و باز بحال اول برگردد و
دري از براي او بسوي آتش بگشایند و از در مردي بیرون آید که هرگز بآن بد صورتی و قباحت منظر ندیده باشد پس گوید من
عمل بدم که میکردي و آن اعتقاد خبیثم که داشتی پس روح او را همانجا که باو نموده بودند در آتش بگذارند و پیوسته نفخه از
آتش ببدن او میرسد و الم و حرارت آن را در جسد خود یابد تا روزي که مبعوث شود در قیامت و چون کافر داخل قبر شود گوید
لا مرحبا پس او را فشاري بدهد که استخوانهاي او را رمیم کند و باز بحال اول برگردد و دري از براي او بسوي آتش بگشایند و از
در مردي بیرون آید که هرگز بآن بد صورتی و قباحت منظر ندیده باشد پس گوید من عمل بدم که میکردي و آن اعتقاد خبیثم که
داشتی پس روح او را همانجا که باو نموده بودند در آتش بگذارند و پیوسته نفخه از آتش ببدن او میرسد و الم و حرارت آن را در
جسد خود یابد تا روزي که مبعوث شود و مسلط گرداند بر روح او شصت و نه مار عظیم که او را گزند و گوشتش را درند که اگر
یکی از آن مارها بر زمین بدمد هرگز گیاه از آن نروید و بعضی از عامه از ابو هریره روایت کردهاند در تفسیر قول حقتعالی یُثَبِّتُ
اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ که قول ثابت شهادتین است وَ فِی الْآخِرَةِ در قبر است دو ملک داخل میشوند و سؤال میکنند از رب و
از نبی و از قبله و از امام و امام علی علیه السّلام است وَ یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ یعنی در قبر گمراه میکند ظالمان را از ولایت علی علیه
السّلام که جواب نمیگویند در وقتی که از امام سؤال میکنند و ایضا از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم منقول است که
خدا را دو ملک هست که ایشان را ناکر و نکیر میگویند نازل میشوند بر میت و سؤال میکنند از پروردگار و پیغمبر و دین و امام و
اگر بحق جواب گفت او را بملائکه نعیم تسلیم میکنند و اگر عاجز شد بملائکه عذاب چنانچه 401 کلینی از
حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که سؤال کرده میشود میت در قبر او از پنج چیز از نمازش و زکاتش و حجش و
روزهاش و از ولایت ما اهل بیت پس میگوید ولایت از کنار قبر مؤمن بآن چهار دیگر که هر نقصی که بر شماها باشد بر من است
که تمام کنم و ایضا از آن حضرت منقول است که چون میت مؤمن داخل قبر میشود نماز از جانب راست میآید و زکاة از جانب
چپ و بر پدر و مادر بر او مشرف میشود و صبر بکنار میرود و چون دو ملک داخل میشوند که سؤال کنند صبر گوید بنماز و زکاة
که دریابید صاحب خود را اگر شما عاجز شوید من او را در مییابم و در تفسیر امام حسن عسکري علیه السّلام مذکور است که
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود هر که تقویت کند شیعه ضعیفی را که حجت بر نواصب نتواند کرد و حجت او را بر نواصبی تمام
کند حق تعالی در روزي که او را داخل در قبر میکنند تلقین میکند که بگوید خدا پروردگار منست و محمد صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم پیغمبر منست و علی ولی و امام منست و کعبه قبله منست و قرآن سرور و شادي و ذخیره آخرت منست و مردان و زنان مؤمنه
برادران و خواهران منند پس حقتعالی میفرماید که حجت خود را القا کردي و واجب شد از براي تو عالی درجات بهشت پس در
آن وقت قبرش بهترین باغهاي بهشت میگردد و در مجالس بسند صحیح از آن حضرت منقولست که چون مؤمن میمیرد با او داخل
میشود در قبرش شش صورت که یکی از آنها خوش صورت و خوشهیئتتر و خوشبوتر و پاکیزهتر است از باقی صورتها پس یکی
در جانب راست میایستد و یکی در جانب چپ و یکی در پیش روي و یکی در پائین پاي و یکی در عقب سر آنکه
خوشصورتتر است از بالاي سر پس سؤال یا عذاب از هر جهت که میآید آنکه در آن جهت ایستاده است مانع میشود پس
آنکه از همه خوشصورتتر است بسایر صورتها میگوید شما کیستید خدا شما را جزاي خیر دهد از جانب من صاحب جانب راست
میگوید من نمازم صاحب جانب چپ میگوید من زکاتم آنکه در پیش رو است میگوید من روزهام آنکه در عقب است گوید من
حجم و عمرهام و آنکه در پائین پا است گوید من بر و احسان بپدران مؤمنم پس آنها گویند که تو کیستی که از همه خوشبوتر و
صفحه 48 از 190
خوشرويتري گوید من ولایت آل محمدم- و ابن بابویه بسند معتبر از علی بن الحسین علیه السّلام روایت کرده است که آن
حضرت در هر جمعه در مسجد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مردم را موعظه میکرد و از جمله آن موعظه این بود که
اي فرزند آدم اجل تو سریعترین چیزها است بسوي تو و نزدیکست که تو را دریابد و ملک روح تو را قبض کند و بر وي بسوي
منزلی تنها پس برگردانند بسوي تو روح تو را و بیایند بسوي تو منکر و نکیر از براي سؤال تو و امتحان شدید تو و بدرستی که اول
چیزي که از تو سؤال میکنند از دین 402 تست که به آن اعتقاد داشتهاي و از کتاب تست که آن را تلاوت
میکردهاي و از امامی است که ولایت آن را اختیار کرده بودي پس میپرسند از عمر تو که در چه چیز فانی کردهاي و از مال خود
که از کجا کسب کردهاي و در چه چیز تلف کردهاي پس عذر خود را بگیر و مهیا شو جواب را پیش از امتحان و سؤال اگر مؤمن
و پرهیزکاري و عارفی بدین خود و متابعت ائمه صادقین کردهاي و موالات باولیاء و دوستان خدا کردهاي خدا حجت تو را تلقین تو
میکند و زبانت را گویا میگرداند بثواب پس جواب را نیکو میگوئی و بشارت میدهند ترا به بهشت و خوشنودي خدا و زنان نیکوي
خوش خوي و استقبال میکنند تو را ملائکه بروح و ریحان و اگر چنین نباشی زبانت مضطرب میشود و حجت تو باطل میشود و کور
میشوي از جواب و بشارت میدهند تو را به آتش و استقبال میکنند تو را ملائکه بنزل حمیم و سوختن جحیم. و اما ضغطه قبر و ثواب
و عقاب آن فی الجمله اجماعی جمیع مسلمانان است چنانچه سابقا مذکور شد و از احادیث معتبره ظاهر میشود که ضغطه قبر در
بدن اصلی است و عام نیست و تابع سؤال قبر است و کسی را که سؤال نکنند او را ضغطه نمیباشد و علی بن ابراهیم گفته است در
تفسیر آیه وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ برزخ امر بین الامرین و آن ثواب و عقاب بین دنیا و آخرت است و این رد میکند قول
کسیرا که انکار عذاب قبر و ثواب و عقاب پیش از قیامت میکند و حضرت صادق علیه السّلام فرمود که بخدا سوگند که نمیترسم بر
شما مگر برزخ را اما در وقتی که در قیامت با ما باشید ما اولائیم بشفاعت شما و ابن بابویه و دیگران از حضرت صادق ع روایت
کردهاند که چون سعد بن معاذ انصاري برحمت الهی واصل شد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم امر فرمود که او را غسل
دادند و حنوط کردند و چون جنازهاش را برداشتند حضرت بیکفش و ردا با جنازه او روان شد گاه جانب راست جنازه را میگرفت
و گاه جانب چپ را و چون بقبر رسید حضرت خود داخل قبر او شد و بدست مبارك خود او را در لحد گذاشت و خشت بر او
درست چید و فرجهها را بگل و سنگ محکم میکرد و چون فارغ شد فرمود که میدانم او در قبر میپوسد و لیکن خدا دوست میدارد
کسی که کار کند محکم کند پس مادر سعد گفت که اي سعد گوارا باد تو را بهشت حضرت فرمود اي مادر سعد جزم مکن بر
پروردگار خود بدرستی که در قبر فشاري بسعد رسید پس صحابه گفتند یا رسول اللّه از براي سعد کاري کردي که از براي دیگري
نکردي گفت چون ملائکه بیکفش و ردا در جنازه او میرفتند من تأسی بایشان کردم و دستم در دست جبرئیل علیه السّلام بود هر
جا را که او میگرفت من میگرفتم و گفتند به آنچه نسبت باو بعمل آوردي و فرمودي که ضغطه باو رسید فرمود بلی با اهلش کج
خلقی میکرد و 403 بروایت دیگر فرمود در زبانش غلظتی بود با اهلش و در کتاب حسن بن سعید از حضرت
صادق ع روایت کرده است که چون سعد را دفن کردند حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خطابی با او کرد و دستی بر
قبرش مالید و پشت مبارکش لرزید و گفت با سعد چنین میکنند چون از این حالت سؤال کردند فرمود هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه
در قبر او را فشاري هست کلینی بسند موثق از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که چون رقیه دختر حضرت رسول صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم بزجر عثمان و ضرب او بعالم بقا رحلت نمود حضرت بر سر قبر او حاضر شد و حضرت فاطمه در کنار قبر
ایستاده بود و آب دیده مبارکش در قبر میریخت و حضرت آب دیدهاش را بجامه خود میگرفت و دعا میکرد پس فرمود که من
ضعف او را میدانستم از خدا سؤال کردم که او را از ضغطه قبر امان دهد. و ایضا بسند صحیح منقولست که یونس از حضرت امام
رضا علیه السّلام سؤال کرد از کسی که او را بر دار کشیده باشند آیا عذاب قبر باو میرسد حضرت فرمود بلی خدا هوا را امر نماید
که او را بفشارد و در روایت دیگر از حضرت صادق علیه السّلام منقولست که حضرت فرمود که پروردگار زمین و پروردگار هوا
صفحه 49 از 190
یکی است وحی میکند خدا بهوا پس میفشارد او را بدتر از ضغطه در قبر و ابن بابویه از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده
است که حضرت رسول فرمود که عیسی ع بقبري گذشت که صاحبش را عذاب میکردند پس سال دیگر بهمان قبر گذشت و او را
عذاب نمیکردند از حقتعالی سؤال از سبب این کرد وحی کرد باو که اي روح اللّه فرزندي از او بالغ شد و راهی را اصلاح کرد و
یتیمی را جاي داد و رعایت کرد من او را آمرزیدم بکرده فرزند او و ایضا از آن حضرت منقولست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم فرمود که ضغطه قبر از براي مؤمن کفاره ایست که از براي آنچه از او صادر شده است از ضایع کردن نعمتهاي خدا و
ایضا از آن حضرت منقولست هر که بمیرد ما بین زوال روز پنجشنبه تا زوال شمس روز جمعه از مؤمنان خدا او را پناه دهد از فشار
قبر و در روایت دیگر فرمود که هر که در شب جمعه و روز جمعه بمیرد فشار قبر و عذاب قبر از او دور گردد. و علی بن ابراهیم
بسند کالصحیح روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام که چون از کافر سؤال کنند در قبر و گوید نمیدانم ضربتی بر او
بزنند که هر که خدا خلق کرده است بشنود بغیر از انسان و مسلط گرداند بر او شیطان را و دیدههاي او مانند مس گداخته سرخ
باشد و گوید باو که من برادر توام و مسلط گرداند بر او مارها و عقربها و قبرش تاریک شود و او را فشاري بدهند که دندههاي هر
دو طرف در دندههاي طرف دیگر داخل شود 404 و در روایت دیگر فرمود که اگر دشمن خدا باشد و جواب
صواب نگوید بر او ضربتی بزنند که هر دابه که خدا خلق کرده است از آن بترسد بغیر جن و انس پس دري بسوي او از جهنم
بگشایند و باو گویند بخواب ببدترین احوال پس جاي او چنان تنگ شود مانند تنگی سر نیزه در میان آهن حتی آنکه مغز سرش از
ناخنهاي پایش بدر رود و خدا مسلط گرداند بر او مارها و عقربهاي زمین را تا آنکه او را بدرند تا خدا او را مبعوث کند و از بدي
حالش آرزوي قیامت کند و کلینی از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود
که هیچ پیغمبري نبوده است مگر آنکه پیش از پیغمبري گوسفند میچرانید و من نیز گوسفند میچرانیدم قبل از نبوت و نظر میکردم
بسوي شتران و گوسفندان که در چراگاه خود در غایت امنیت میچریدند و در اطراف ایشان چیزي نبود که آنها را از جا بدر آورد
ناگاه همه میترسیدند و سر از چرا بر میداشتند و من تعجب میکردم از حال ایشان تا آنکه جبرئیل مرا خبر داد که در قبر کافري را
ضربتی میزنند که جمیع مخلوقات صداي او را میشنوند و میترسند پس در آن وقت دانستم که سبب فزع و خوف آنها آن بوده
است پس پناه برید بخدا از عذاب قبر و راوندي از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که هر که رکوع خود را تمام بعمل
میآورد وحشت قبر بر او داخل نمیشود و از ابن عباس منقول است که عذاب قبر سه حصه است ثلثی از براي غیبت است و ثلثی از
براي نمیمه است و نمیمه سخنچینی است و ثلثی از براي عدم احتراز از بول است و در محاسن بسند موثق از حضرت صادق علیه
السّلام روایت کرده است که عمده عذاب قبر در بول است و در علل الشرایع بسند صحیح از آن حضرت منقول است که مردي از
نیکان را یا از علماي بنی اسرائیل را در قبر نشاندند و گفتند ما صد تازیانه از عذاب الهی بر تو میزنیم گفت طاقت آن ندارم و
پیوسته کم میکردند و او میگفت طاقت ندارم تا بیک تازیانه رسید بازگفت طاقت ندارم گفتند از این چاره نیست گفت بچه سبب
این را بر من میزنید گفتند براي اینکه یک روز نماز بیوضو کردي و بر ضعیفی و مظلومی گذشتی و او را یاري نکردي پس یک
تازیانه بر او زدند که قبرش مملو از آتش شد- و کلینی بسند معتبر از ابو بصیر روایت کرده است که گفت از حضرت صادق علیه
السّلام سؤال کردم که آیا از ضغطه قبر کسی نجات مییابد فرمود پناه میبرم بخدا از آنچه بسیار کم است کسی که از آن رهائی
یابد بدرستی که رقیه را چون عثمان ملعون شهید کرد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر قبر او ایستاد و سر بسوي آسمان بلند
کرد و آب از دیدههاي حقبینش ریخت و بمردم گفت بیادم آمد آنچه از آن ملعون بر او 405 واقع شد و رقت
کردم از براي او و از خداوند رحیم سؤال کردم که او را بمن ببخشد و فشار قبر باو نرسد پس گفت خداوندا رقیه را بمن ببخش از
ضغطه پس خدا آن مظلومه شهیده را بآن حضرت بخشید و فرمود که رسول خدا (ص) در جنازه سعد بیرون آمد و هفتاد هزار ملک
تشییع جنازه او کردند پس حضرت سر بسوي آسمان برداشت و فرمود که مثل سعد کسی ضغطه بر او واقع میشود ابو بصیر گفت
صفحه 50 از 190
فداي تو شوم شنیدهام که ضغطه او براي آن بود که استخفاف ببول میکرد و احتراز از آن کم میکرد حضرت فرمود معاذ اللّه چنین
نبود بلکه نبود مگر آنکه با اهلش بخلق بدي سلوك میکرد پس حضرت فرمود که مادر سعد گفت باو که بهشت تو را گوارا باد اي
سعد حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود اي مادر سعد حتم مکن بر خدا که البته او از عذاب قبر نجات یافته است و
ایضا بسند صحیح از حضرت صادق علیه السّلام منقولست که عمر بن یزید بخدمت آن حضرت عرض کرد که من از شما شنیدم که
میفرمودید که همه شیعیان ما در بهشتند هر چند گناه کرده باشند حضرت فرمود که راست گفتم بتو و اللّه که همه در بهشتند گفتم
فداي تو شوم بسیاري را گناه کبیره هست حضرت فرمود اما در قیامت پس همه شماها داخل بهشت خواهید شد بشفاعت پیغمبر
مطاع و وصی واجب الاتباع او و لیکن و اللّه میترسم بر شما در برزخ گفت برزخ چیست فرمود قبر از روزي که میمیرید تا روز
قیامت مؤلف گوید که از بسیاري اخبار معتبره ظاهر میشود که مؤمن را ضغطه نمیباشد چنانچه کلینی از ابو بصیر روایت کرده است
که چون مؤمن را در قبر میگذارند روح او را باعالی بدن او برمیگردانند و سؤال میکنند از آنچه میداند از عقاید حقه چون جواب
گفت دري از بهشت بسوي قبر او میگشایند که داخل میشود بر او نور و خنکی و بوي خوش بهشت گفتم فداي تو شوم پس کجا
است ضغطه قبر فرمود هیهات بر مؤمنان از ضغطه چیزي نیست بخدا سوگند که زمینی که مؤمن بر روي آن راه میرود فخر میکند بر
زمین دیگر که بر پشت من راه رفت و بر پشت تو راه نرفت و چون داخل قبر میشود زمین او را خطاب میکند که من تو را دوست
میداشتم در وقتی که بر پشت من راه میرفتی اکنون که کار تو با من است میدانم که با تو چه کنم پس گشاده میشود از براي او بقدر
آنکه دیده کار کند و جمع میان اخبار در غایت اشکال است و مؤمن را اگر حمل بر مؤمن کامل کنیم کاملتر از فاطمه بنت اسد و
رقیه و سعد بن معاذ کم بهم میرسد مگر آنکه فاطمه و رقیه را حمل کنیم بر آنکه از باب احتیاط و اطمینان و خوابیدن و دعا بعمل
آمده باشد و گوئیم که مراد از مؤمن معصوم است و کسی که تالی مرتبه عصمت باشد مانند سلمان و ابو ذر 406 و
امثال ایشان و ممکن است که احادیث عدم ضغطه مؤمن محمول باشد بر عدم ضغطه شدیده و منافات با ضغطه خفیفه معاذ نداشته
باشد و در اخبار ضغطه معاذ اشعار به حقیقت آن هست یا آنکه حمل کنیم بر عدم ضغطه که بر وجه غضب باشد و ضغطه مؤمن بر
وجه لطف باشد از براي آنکه قابل دخول بهشت گردد چنانچه ابتلاي او ببلاهاي دنیا از این جهت است یا آنکه گوئیم در صدر
اسلام چنین بود که از براي غیر معصومین بر وجه عموم بود و بعد از آن بشفاعت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه
معصومین از مؤمنین رفع شد و این وجه غریب است اگر چه در بعضی از اخبار بعدي دارد و در حدیث حسن کالصحیح از زراره
منقول است که گفت از حضرت باقر علیه السّلام پرسیدم که جریده را چرا با میت میگذارند فرمود از براي آنکه عذاب و حساب از
میت دور میشود مادام که تراست و همه عذاب در یک روز و یک ساعت میباشد قدر آنکه میت را داخل قبر میکنند و قوم
برمیگردند و دو جریده را از براي این قرار دادهاند که در آن ساعت عذاب نکنند و هرگاه در آن وقت نشد ان شاء اللّه بعد از
خشک شدن هم نمیشود. مؤلف گوید که در توجیه این حدیث دو احتمال هست اول آنکه عذاب جسد اصلی در ساعت اول
میباشد دویم آنکه ابتداء عذاب در ساعت اول میباشد هرگاه حقتعالی در آن وقت تفضل کرد و عذاب نکرد بعد از خشک شدن ان
شاء اللّه عذاب نمیکند و این ظاهرتر است.
فائده ثالثه در بیان محل روح است و جسد مثالی در عالم برزخ
و کلینی از حیه عربی روایت کرده است که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود که هر مؤمنی که بمیرد در بقعهاي از بقعهها
میگویند روح او را که ملحق شو بوادي السلام که صحراي نجف اشرف است و بدرستی که آن بقعهایست از جنت عدن و ایضا
منقولست که شخصی بخدمت حضرت صادق علیه السّلام عرض کرد که برادر من در بغداد است و میترسم در آنجا بمیرد حضرت
فرمود که چه پروا داري هر جا خواهد بمیرد هیچ مؤمن در مشرق و مغرب زمین نمیماند مگر آنکه خدا حشر میکند روح او را
صفحه 51 از 190
بوادي السلام راوي گفت کجا است وادي السلام فرمود بیرون کوفه است گویا میبینم ایشان را که حلقه حلقه نشستهاند و با یکدیگر
سخن میگویند و در اخبار بسیار وارد شده است که ارواح مؤمنان بر درختی میباشند در بهشت بر صفت بدنها یکدیگر را میشناسند
و از یکدیگر سؤال میکنند و از طعام و شراب بهشت میخورند و میآشامند و میگویند اي پروردگار ما قیامت را از براي ما برپا کن
و آنچه وعده دادهاي عطا کن و آخر ما را باول ما ملحق گردان و هرگاه روحی از ارواح بر ایشان وارد میشود جمع میشوند نزد او
که سؤال کنند پس بعضی 407 میگویند که بگذارید الحال او را که از هول عظیمی رها شده و چون اطمینانی بهم
میرسانند از هر یک از یاران و اصحاب خود از او سؤال میکنند اگر میگوید زنده است امیدوار میشوند که شاید از سعدا باشد و بعد
از مردن بایشان ملحق شوند و اگر گفت مرده است میگویند رفت بپائین و بسوي جهنم و ارواح کفار در آتش معذبند و بروایت
دیگر عرض میکنند ایشان را بر آتش جهنم و میگویند پروردگارا قیامت را از براي ما برپا مکن و وعید ما را بعمل میاور و آخر ما
را باول ما ملحق مگردان و در این باب احادیث گذشت و کلینی بسند صحیح از ضریس کناسی روایت کرده است که گفت از
حضرت امام محمد باقر علیه السّلام سؤال کردم که مردم میگویند فرات ما از بهشت بیرون میآید و این چگونه است و حال آنکه
آب فرات از جانب مغرب بیرون میآید و چشمهها و رودها در آن میریزد حضرت فرمود که خدا را بهشتی هست که آن را بیرون
کرده است در مغرب و آب فرات شما از آنجا بیرون میآید و بسوي آن بهشت میروند ارواح مؤمنان از قبرهاي خود در هر وقت
شام و از میوههاي آن میخورند و متنعم میشوند و با یکدیگر ملاقات میکنند و یکدیگر را میشناسند و چون صبح طالع شد از بهشت
بیرون میآیند و در هوا ما بین آسمان و زمین پرواز میکنند و میآیند و میروند و چون آفتاب طالع شد رجوع بقبرهاي خود میکنند
و خبر از آن میگیرند و در هوا با یکدیگر ملاقات میکنند و با هم آشنائی پیدا میکنند و یکدیگر را میشناسند و فرمود که خدا را
آتشی هست که در مشرق خلق کرده است آن را براي آنکه ارواح کافران در آن ساکن شوند و میخورند از طعام زقوم آن و
میآشامند از حمیم آن در هر شب و چون صبح طالع میشود از آنجا میروند بوادي که در یمن است و آن را برهوت مینامند و از
جمیع آتشهاي دنیا گرمتر است و در آنجا میباشند و با یکدیگر ملاقات میکنند و یکدیگر را میشناسند و چون شام میشود باز بآتش
برمیگردانند ایشان را و حال ایشان چنانست تا روز قیامت راوي پرسید که چگونه خواهد بود حال جمعی که بوحدانیت خدا و
رسالت حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم قائلند از مسلمانان گناهکاري چند که میمیرند و اعتقاد بامامی ندارند و ولایت و
امامت شما را نمیدانند حضرت فرمود که آنها در قبرهاي خود هستند و بیرون نمیآیند و هر که از ایشان عمل شایسته داشته باشد و از
او عداوتی ظاهر نشده باشد از قبر آنها راهی میگشایند بسوي بهشتی که خدا در مغرب خلق کرده است و نسیمی بر او داخل میشود
تا روز قیامت پس خدا سیئات و حسنات او را حساب میکند یا به بهشت میبرد ایشان را یا بجهنم پس ایشان موقوف میمانند بامر خدا
و همین معامله میکند با مستضعفین و ابلهان و اطفال و اولاد مسلمانان که بحد بلوغ نرسیدهاند و اما ناصبیان از اهل قبله که در
مذاهب باطله خود 408 تعصب دارند نقبی میگشایند از قبرهاي ایشان بسوي آتشی که خدا در مشرق خلق کرده
است و از زبانه و شرر و دود وفور از حمیم آتش بر ایشان داخل میشود تا روز قیامت پس بازگشت ایشان بسوي حمیم جهنم است
در آتش میسوزند پس بایشان میگویند کجا است آنکه میخواندید بغیر از خدا یعنی کجا است امام شما که او را امام قرار داده
بودید بغیر از امامی که گردانیده است خدا او را امام از براي مردم. و ایضا روایت کرده است که از حضرت صادق علیه السّلام
پرسیدم از جنت آدم حضرت فرمود که باغی بود از باغستانهاي بهشت دنیا که آفتاب و ماه طلوع میکرد و غروب میکرد و اگر از
جنات آخرت میبود هرگز از آن بیرون نمیآمد و علی بن ابراهیم روایت کرده است در تفسیر قول حقتعالی وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیها بُکْرَةً وَ
عَشِیا یعنی از براي ایشان هست روزي ایشان در بامداد و پسین فرمود که این در بهشتهاي دنیا است پیش از قیامت که ارواح
مؤمنان را به آنجا میبرند زیرا که در جنات خلد آفتاب و ماه و بامداد و پسین نمیباشد و ایضا منقولست در تفسیر قول حقتعالی فَأَمَّا
الَّذِینَ شَ قُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَ هِیقٌ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ یعنی پس اما آنها که شقی و بد عاقبتاند پس
صفحه 52 از 190
در آتشاند و ایشان را در آن ناله و فریاد و فغانی هست و همیشه در آن خواهند بود مادام که بوده باشند آسمانها و زمین فرمود
که این در آتش دنیا است پیش از قیامت و باز فرموده است و اما آنها که سعادتمندند در بهشتند همیشه در آن خواهند بود مادام که
باشند آسمانها و زمین فرمود در بهشتهاي دنیا است که ارواح مؤمنان را بآنجا میبرند و عَطاءً غَیْرَ مَجْ ذُوذٍ یعنی عطائی است که
مقطوع نیست از نعیم آخرت و بآن متصل خواهد بود و دلیل بر این آنست که در آخرت آسمانها و زمین متبدل و برطرف میشود
پس باید که در بهشت دنیا و آتش دنیا باشد و باز روایت کرده است که مردي از اصحاب از حضرت صادق علیه السّلام پرسید از
تفسیر این آیه که خدا در حق فرعون و اصحاب او میفرماید که آتش عرض کرده میشود بر او در بامداد و پسین حضرت فرمود
سنیان چه میگویند در این باب راوي گفت میگویند که این در آتش خلد است و بعد از مردن تا قیامت ایشان را عذابی نمیباشد
حضرت فرمود که پس ایشان از سعادتمندان خواهند بود گفت فداي تو شوم پس چگونه است این فرمود که این در دنیا است که
بامداد و پسین در او میباشد و قرینه دیگر بر این آنکه بعد از این میفرماید که در روزي که قیامت قائم میشود میگویند که داخل
کنید آل فرعون را در سختترین عذابها و ایضا از امام حسن مجتبی علیه السّلام منقولست که ارواح مؤمنان در شبهاي جمعه مجتمع
میشوند نزد صخره بیت المقدس و در قیامت نیز حشر خلایق 409 در آنجا خواهد بود و ارواح کفار بعد از مردن
جمع میشوند در حضرموت یمن و کلینی بچندین سند روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام که حضرت رسول صلّی
اللّه علیه و آله و سلّم و حضرت امیر المؤمنین (ع) فرمودند که بدترین آبها در روي زمین برهوتست و آن وادئیست در حضرموت
که ارواح کفار را در آنجا عذاب میکنند ایضا از حضرت صادق (ع) منقول است که در عقب یمن وادي ایست که آن را وادي
برهوت میگویند و در آن وادي نمیباشد مگر مارها و عقربهاي سیاه و از جمله مرغها مگر بوم و در آن وادي چاهی هست که آن
را بلهوت میگویند و در هر بامداد و پسین ارواح مشرکان را بآنجا میبرند و از آب صدید در حلق ایشان میکنند و ایضا بسند موثق
منقولست که اعرابی بخدمت حضرت امام محمد باقر (ع) آمد حضرت فرمود از کجا میآئی اي اعرابی گفت از احقاف قوم عاد و
در آنجا وادئی دیدم تاریک که قعرش را نمیتوان دید و در آنجا بوم و هام و جغد بسیار هست حضرت فرمود میدانی آن وادي
چیست گفت نه و اللّه نمیدانم فرمود برهوت است که روح هر کافري در آنجا است و علی بن ابراهیم بسند معتبر از آن حضرت
روایت کرده است که گفت مردي آمد بخدمت حضرت رسول و گفت یا رسول اللّه من امري عظیم دیدم فرمود چه دیدي گفت
بیماري داشتم و از براي او وصف کردند آبی از چاه احقاف که مردم از براي شفا برمیدارند در برهوت پس مهیا شدم و با خود
مشکی و قدحی برداشتم که از آن قدح آب در آن مشک بریزم ناگاه دیدم که از میان هوا چیزي مانند زنجیر بزیر آمد و گفت اي
مرد مرا آب بده که در همین ساعت میمیرم چون سر بلند کردم که قدح آب را باو بدهم دیدم که مردي است و زنجیر در گردن
اوست چون خواستم قدح را باو بدهم او را کشیدند نزدیک قرص آفتاب پس چون رفتم آب بردارم بار دیگر آمد و میگفت
العطش العطش مرا آب بده که در این ساعت میمیرم چون قدح را بلند کردم باز کشیده شد تا بقرص آفتاب سه مرتبه چنین شد و
سر مشک را بستم و باو آب ندادم حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که آن قابیل پسر آدم علیه السّلام است که برادر
خود را کشت و این عذاب اوست تا روز قیامت و در بصائر الدرجات از عبد اللّه بن سنان منقولست که گفت از حضرت صادق علیه
السّلام سؤال کردم از حوض کوثر فرمود که وسعت آن از ما بین بصراي شامست تا صنعاي یمن میخواهی آن را ببینی گفتم بلی
فداي تو شوم پس حضرت دست مرا گرفت و از مدینه بیرون برد پس پا را بر زمین زد نهري پیدا شد که دو طرف آن را نمیتوانست
دید مگر موضعی که من و آن حضرت در آنجا ایستاده بودیم که مانند جزیرهاي بود و نهري در نظر من آمد که از یک طرف آن
آبی بود میرفت از برف سفیدتر و از یک طرف دیگر شیري میرفت از برف سفیدتر و از میان اینها شرابی میرفت مانند یاقوت در حق
الیقین، ص: 410 سرخی و لطافت که هرگز ندیده بودم چیزي نیکوتر و خوشنماتر از آن شراب در میان شیر و آب گفتم فداي تو
شوم این نهر از کجا بیرون میآید و مجراي آن از کجاست حضرت فرمود که اینها چشمههائی است که خدا در قرآن فرموده است
صفحه 53 از 190
که در بهشت میباشد چشمهاي از شیر و چشمهاي از آب و چشمهاي از شراب در این نهر جاري میشود و در کنار این نهر دیدم
درختان بود و در میان هر درختی حوریهاي بود و موها بر سر آنها آویخته بود که هرگز بآن خوبی موئی ندیده بودم و در دست هر
یک آنیهاي بود که هرگز بآن خوبی ظرفی ندیده بودم و از ظرفهاي دنیا نبود پس حضرت نزدیک یکی از آن حوریان رفت و اشاره
نمود که آب بده دیدم که آن حوریه خم شد که از نهرها بردارد درخت نیز با او خم شد و ظرف را از آن نهر پر کرد بدست
حضرت داد و بیاشامید و باز آنیه را باو داد و اشاره فرمود که باز پر کند او با درخت خم شد و بار دیگر پر کرد و بحضرت داد و
حضرت بمن شفقت فرمود و بیاشامیدم که هرگز شرابی بآن نرمی و لطافت و لذت نچشیده بودم و رایحه آن بوي مشک بود و چون
در کاسه نظر کردم هر سه لون شراب در آن ظرف بود گفتم فداي تو شوم مثل آنچه امروز دیدم هرگز ندیده بودم و تا کنون گمان
نمیکردم که چنین چیزي میتواند بود حضرت فرمود که این کمتر چیزي است که حقتعالی براي شیعیان ما مهیا گردانیده است
مؤمن چون از دنیا میرود روحش را بسوي این نهرها میآورند و در باغستانهاي آن میچرد و از شرابهاي آن میآشامد و دشمن ما
چون وفات مییابد روحش را میبرند بوادي برهوت و در عذاب همیشه میباشد و از زقوم آن باو میخورانند و از حمیم در حلقش
میکنند پس پناه برید بخدا از آن وادي و ابن قولویه در کامل الزیارة از عبد اللّه بکر روایت کرده است که با حضرت صادق علیه
السّلام رفیق بودم از مدینه تا مکه پس در منزلی فرود آمدیم که آن را عسفان میگفتند پس گذشتیم بکوه سیاه موحشی از چپ راه
گفتم یا بن رسول اللّه چه بسیار وحشت دارد این کوه در این راه کوه موحشی مثل این ندیدهام حضرت فرمود اي پسر بکر میدانی
که این چه کوهیست گفتم نه فرمود این کوهی است که آن را کمد میگویند و آن در وادي از وادیهاي جهنم واقع است و در این
کوه میباشد کشندگان پدرم حسین علیه السّلام خدا ایشان را در اینجا سپرده است و از زیر ایشان جاري میشود جمیع نهرهاي جهنم
از غسلین و صدید و حمیم و آنچه بیرون میآید از جب حزن و از فلق و از اثام و از طینت خبال و از جهنم و از لظی و از حطمه و از
سقر و از جحیم و از هاویه و از سعیر و در هیچوقت از این کوه نگذشتم مگر آنکه عمر و أبو بکر را میبینم که استغاثه میکنند بسوي
من و نظر میکنم بسوي قاتلان پدرم پس به ابو بکر و عمر میگویم که ایشان آنچه کردند بسبب اسبابی 411 بود
که شما گذاشتید چون حاکم شدید بر ما رحم نکردید و ما را کشتید و از حق خود محروم کردید و حق ما را غصب کردید و جمیع
امور ما را متصرف شدید خدا رحم نکند کسی را که بر شما رحم کند بچشید وبال آنچه را پیش فرستادهاید و خدا ظلمکننده نیست
بر بندگان گفتم فداي تو شوم این کوه بکجا منتهی میشود فرمود بزمین ششم و جهنم در آنجا است و حافظان هستند بر جهنم زیاده
از ستارههاي آسمان و قطرههاي باران و قطرات دریاها و ذرههاي خاك و هر ملکی موکل است بامري که از آن مفارقت نمیکند و
زید نرسی در کتاب خود روایت کرده است که حضرت صادق علیه السّلام فرمود که چون روز جمعه و روزهاي عید میشود
حقتعالی امر میکند رضوان خازن بهشت را که ندا کند در میان ارواح مؤمنان و ایشان در غرفههاي بهشتها ساکنند که خداوند عالم
رخصت داده است که بزیارت اهالی و یاران و برادران خود بروید از اهل دنیا پس خداوند منان امر میکند رضوان را که از براي هر
روحی ناقهاي از ناقههاي بهشت بیاورد که بر آن ناقه قبهاي از زبرجد سبز بسته باشند که پرده آن از یاقوت زردتر باشد و بر ناقهها
حلهها و برقعها از سندس و استبرق بهشت پوشیده باشند پس سوار میشوند بر آن ناقهها با زینت تمام و حلههاي بهشت و تاجها از
مرواریدتر بر سر که آن تاجها در سر ایشان نور بخشد و درخشد مانند ستارهها که در آسمان از نزدیک و دور میدرخشند پس
ارواح مؤمنان در عرصه بهشت جمع شوند پس خداوند جلیل امر میفرماید جبرئیل را که ملائکهآسمانها را باستقبال ایشان فرستد
پس ملائکه هر آسمان استقبال کنند و تا آسمان پائین ایشان را مشایعت کنند تا فرود آیند به وادي السلام و آن صحرائی است در
پشت کوفه یعنی صحراي نجف اشرف پس متفرق شوند در شهرها و قریهها تا زیارت کنند اهالی خود را که در دنیا با ایشان
بودهاند و با ایشان ملکی چند باشند که بگردانند روهاي ایشان را از آنچه نمیخواهند بسوي آنچه میخواهند یعنی امور بدي که
موجب اندوه ایشان میگردد دیدن آنها را از ایشان پنهان میگردانند و اموري که موجب سرور ایشانست بایشان مینمایند و بزیارت
صفحه 54 از 190
قبرها که بدنهاي اصلی ایشان در آنها است میروند و چون مردم از نماز جمعه و عید فارغ میشوند ندا میکند جبرئیل در میان ایشان
که برگردید بسوي غرفههاي بهشت پس برمیگردند چون حضرت این را فرمود مردي از اهل مجلس گریست و گفت فداي تو
شوم این از براي مؤمن است حال کافر چون خواهد بود فرمود بدنهاي ملعونی چندند در زیر خاك و روحهاي خبیثی چندند که
ساکن گردانیدهاند ایشان را در وادي برهوت در چاه کبریت در آنجا معذبند بفزعها و هولهاي آنها میرسد ببدنهاي ملعون خبیث
ایشان که 412 در زیر خاکند به منزله کسی که در خواب باشد و خوابهاي هولناك ببیند و پیوسته آن بدنها خائف
و ترسانند و روحها معذبند بانواع عذابها و پیوسته در زندان سخط الهی محبوسند و روحی و راحتی نمییابند تا آنکه قائم ما ظاهر
شود پس آن روحهاي خبیث را بسوي بدنهاي پلید ایشان بر میگردانند و حضرت قائم علیه السّلام گردن ایشان را میزند و میروند
بسوي آتش و در قیامت بجهنم میروند و ابد الآباد در آنجا معذب خواهند بود. مؤلف گوید که از این حدیث ظاهر میشود که ارواح
مؤمنان در عالم برزخ در بهشت خلدند که در آسمانست و از احادیث سابقه ظاهر میشود که در بهشت زمین میباشند و آن احادیث
پیش معتبرتر است و ممکن است که این مخصوص بعضی از مقربان بوده باشد و مجمل قول در این ابواب و آنچه مذکور شد البته
اعتقاد باید کرد و از احادیث مستفیضه و براهین قاطعه آنچه معلوم میشود آنست که نفس بعد از موت باقی است اگر محض ایمان
دارد متنعم است و اگر محض کفر دارد معذب است و اگر مستضعف است که قدرت بر تمیز حق از باطل ندارد یا حجت کما ینبغی
بر او تمام نشده است مانند جمعی که در اقصاي بلاد کفر یا بلاد تسنن میباشند و اطلاعی بر اختلاف مذاهب ندارند یا اگر اطلاعی
دارند نمیتوانند ببلادي آمد که تجسس دین حق بکنند بلکه بعضی از مخالفین که محبت اهل بیت داشته باشند و با شیعه عداوتی
نداشته باشند و حیران باشند و امام را بخصوص نشناسند و اطفال و مجانین و امثال ایشان اینها را در برزخ سؤالی و عذابی و ثوابی
نخواهد بود و امر ایشان موقوف است تا قیامت که حقتعالی بعدل خود یا بفضل خود با ایشان سلوك کند و سایر مردم ارواح بایشان
برمیگردد در قبر بجمیع بدن یا ببعضی از بدن که قدرت بر فهم خطاب و سؤال و جواب داشته باشند و از ایشان سؤال میکنند از
بعضی عقاید و بعضی از اعمال و بمقتضاي آن ثواب و عقاب میدهند و ضغطه و فشار قبر فی الجمله حقست و سؤال از بعضی ساقط
میشود مانند آن کسی که تلقین او کرده باشند و ضغطه نیز از بعضی از مؤمنان ساقط میشود چنانچه گذشت و آنها همه در بدن
اصلی واقع میشود بعد از آن روح تعلق میگیرد ببدن مثالی لطیفی مانند اجسام جن و ملائکه شبیه باجساد اصلیه در صورت و تنعم و
عذاب در آن بدن میباشد و ممکن است که ارواح را المی حاصل شود بسبب بعضی از امور که نسبت ببدن اصلی واقع میشود
باعتبار تعلقی که سابق بآن داشته است و میداند بآن عود خواهد کرد چنانکه از اخبار ظاهر میشود و باین وجه اکثر اخبار که در باب
ثواب و عقاب قبر و گشادگی و تنگی آن و حرکت روح و طیران او در هوا و آمدن او بزیارت اهل خود و دیدن ائمه بشکلهاي
ایشان و مشاهده اعداي ایشان با 413 عذاب و سایر آنچه در این باب وارد شده است بر همه مذاهب بدون تکلف
ساخته میشود پس مراد بقبر در اکثر اخبار آن مکانی است که روح در آن میباشد در عالم برزخ و اگر چه ممکن است تصحیح
بعضی از اخبار با قول بتجسم روح بدون اجساد مثالیه اما چون اجساد مثالیه در احادیث معتبره بسیار وارد شده است و مانعی شرعا و
عقلا از اقوال بآن نیست البته قائل باید شد و توهمی که کردهاند که تناسخ لازم میآید باطل است چنانچه دانستی و عمده در نفی
تناسخ ضرورت دین و اجماع مسلمین است بر بطلان آن و معلومست که این داخل نیست در آنچه اجماع و ضرورت بر نفی آن
واقع شده است و چگونه داخل در آن باشد و حال آنکه قائل بآن شدهاند بسیاري از مسلمانان مانند شیخ مفید و غیر او از متکلمین و
محدثین و شیخ مفید در جواب مسائل ضروریه گفته است که از ائمه هدي وارد شده است که معذب نمیشود در قبر هر میتی بلکه
معذب میشود هر که محض کفر داشته باشد و متنعم نمیشود هر میتی بلکه متنعم میشود کسی که محض ایمان داشته باشد و بغیر این
دو صنف را بحال خود میگذارند و همچنین منقولست که سؤال قبر نیز مخصوص این دو صنف است چنانکه در اخبار وارد شده
است و اما عذاب کافر در قبر و نعیم مؤمن در آن پس در خبر وارد شده است که حقتعالی میگرداند روح هر مؤمن را در قالبی مثل
صفحه 55 از 190
قالب او در دنیا در بهشتی از بهشتهاي او و متنعم میدارد او را تا روز قیامت پس چون در صور بدمند انشاء میکند جسد او را که
پوسیده است در خاك و متفرق گردیده است پس میگرداند روح او را بهمان بدن و حشر میکند او را بموقف و امر میکند او را که
بجنت خلد میبرند و ابد الآباد در آن متنعم میباشد اما آن جسدي که بآن برمیگردد بر ترکیب جسد دنیا نیست بلکه تعدیل طباع آن
مینماید و صورت او را نیکو میگرداند که هرگز پیر نمیشود بآن تعدیل طباع و تعب و واماندگی و سستی او را در بهشت نمیباشد و
روح کافر را در قالبی قرار میدهد مثل قالب او در دنیا در محل عذابی که معاقب میشود به آن و آتشی که معذب میگردد به آن تا
قیامت پس خدا انشا میکند جسدي را که مفارقت کرده است از آن در قبر برمیگرداند روح را به آن و به آن بدن معذب میگردد
همیشه در آخرت و جسدش را بنحوي ترکیب میکند که فانی نمیشود.
فصل پنجم در بیان بعضی از شرایط و علامات قیامت است که پیش از نفخ صور واقع میشود و عمده آنها چند چیز است:
اول خروج یأجوج است که قرآن مجید به آن ناطق است و در قصه ذو القرنین فرموده است که چون سد را ساخت که مانع بیرون
آمدن یأجوج و مأجوج باشد گفت پس 414 هرگاه بیاید وعده پروردگار من سد را با زمین هموار میکند و وعده
پروردگار من حق است و در جاي دیگر فرموده که تا وقتی که گشوده شوند یأجوج و مأجوج یعنی سد ایشان و ایشان از هر بلندي
بسرعت بزیر آیند و نزدیک شود وعده حق قیامت و مفسران از حذیفه روایت کردهاند که رسول خدا فرمود که یأجوج امتی است و
مأجوج امتی است و هر یک چهار صد طایفهاند و مردي از ایشان نمیمیرد تا هزار فرزند از صلب خود میبیند و ایشان سه صنفاند
صنفی از ایشان مانند درختان بلندند و صنفی از ایشان طول و عرضشان مساوي است و این صنفاند که هیچ کوه و آهنی در پیش
ایشان نمیایستد و صنفی دیگر یک گوش خود را فراش میکند و دیگري را لحاف خود و نمیگذرند بفیلی و شتري و خوکی و
سایر حیوانات مگر آنکه آنها را میخورند و هر که از ایشان میمیرد او را میخورند مقدمه ایشان در شام خواهد بود و ساقه ایشان در
خراسان و نهرهاي مشرق و دریاچه مازندران را آخر میکنند و چون خصوصیات ایشان در احادیث معتبره وارد نشده است بهمین
اکتفا کردیم و مجملا ایمان بوجود ایشان و خروج ایشان نزدیک بقیامت و سد ذو القرنین چنانچه در نص قرآن مجید وارد شده
است باید آورد و گوش بسخن ملاحده و شبهههاي ایشان نباید کرد و تجسس خصوصیات آنها ضرور نیست. دویم دابۀ الارض که
سابقا در رجعت مذکور شد. سیم بیرون آمدن آفتاب است از جانب مغرب چنانچه حقتعالی فرموده است که روزي که بیاید بعضی
از آیات پروردگار تو نفعی نمیبخشد نفسی را ایمان او که پیشتر ایمان نیاورده باشد یا کسب کند در ایمان او خیري و طاعتی و
عامه از رسول خدا روایت کردهاند که آیات طلوع آفتابست از مغرب و دابۀ الارض است و دجال و دخان و مرگ و قیامت و
عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که آیات پروردگار طلوع شمس است از مغرب و خروج دابۀ الارض و
دخان و کلینی و شیخ طوسی بسند معتبر از آن حضرت روایت کردهاند که چون آفتاب از مغرب طلوع کند همه کس ایمان
میآورد و ایمان بایشان نفعی نمیبخشد و علی بن ابراهیم نیز بسند صحیح روایت کرده است که چون آفتاب از مغرب طلوع کند
هر که ایمان آورد ایمان نفعی باو نمیبخشد. چهارم دخانست که در احادیث سابقه مذکور شد و آن اشاره است بآنکه حقتعالی
فرموده است یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ یَغْشَی النَّاسَ هذا عَذابٌ أَلِیمٌ یعنی روزي که بیاورد آسمان دود هویدائی که فراگیرد مردم
را گویند این عذابی است دردآورنده پروردگارا 415 عذاب را از ما دور کن بدرستی که ما ایمان میآوریم بعد از
آن فرموده است که ما اندکی عذاب را از شما دور میکنیم بدرستی که شما باز عود خواهید کرد بکفر و تکذیب و اکثر مفسران
گفتهاند که دخان آیتی است از اشراط قیامت که مردم را فراگیرد و داخل شود در گوشهاي کفار و منافقان پیش از قیامت و سرهاي
ایشان مانند کله بریان شود و بهر مؤمنی از آن مثل زکامی برسد و زمین مانند خانه شود که در آن آتش افروخته باشند و چهل روز
بماند و بعد از آن برطرف شود و این را از ابن عباس و حسن بصري و دیگران روایت کردهاند و در احادیث اهل بیت مجملا وارد
صفحه 56 از 190
شده است و این تفاصیل در آنها بنظر نرسیده است بهمین نحو ایمان باید آورد و آنچه بعضی گفتهاند که دخان اشاره است بقحطی
که در زمان حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شد مخالف احادیث معتبره است از عامه و خاصه و در بعضی از روایات وارد
شده است که این دخان در رجعت ظاهر خواهد شد
فصل ششم در بیان نفخ صور است و فناء اشیاء:
بدان که آیات بسیار دلالت میکند بر نفخ صور و احادیث بسیار از طرق عامه و خاصه وارد شده است که حق تعالی اسرافیل را خلق
کرد و با او صور عظیمی آفرید یعنی بوقی که یک طرف آن در مشرق است و طرف دیگر در مغرب و از روزي که او خلق شده
است آن بوق را در دهان دارد و منتظر امر الهی است هرگاه فرمان الهی برسد در صور بدمد چنانچه حضرت سید الساجدین علیه
السّلام در صحیفه کامله فرموده است اسرافیل صاحب صور که دیدهها گشوده و انتظار میکشد از جانب تو رخصت دمیدن در صور
را و حلول امر قیامت را پس آگاه میسازد و زنده میگرداند بدمیدن در صور مردهها را که در قبرها در گرو اعمال خودند و
حقتعالی در سوره کهف فرموده است و نفخ کرده شود در صور پس جمع کنیم ایشان را جمعکردنی و در طه فرموده است در
روزي که بدمند در صور و حشر کنیم مجرمان را با دیدههاي کبود و در سوره مؤمنین فرموده است پس هرگاه بدمند در صور پس
نسبتها در میان ایشان نخواهد بود در آن روز و در سوره نمل فرموده است و روزي که بدمند در صور پس بفزع آیند هر که در
آسمانها و زمین است و گفتهاند که از شدت خوف میمیرند مگر کسی که خداوند خواهد نمیرد و گفتهاند که جبرئیل و اسرافیل و
میکائیل و عزرائیلاند که در نفخ صور نمیمیرند و در سوره یس فرموده است که انتظار نمیکشند مگر یک صداي عظیم را که ایشان
را بگیرد در حالتی که در عین مخاصمه و منازعه و معامله باشند و مراد نفخه اولی است که بآن میمیرند و مفسران روایت کردهاند
که قیامت برپا شود در وقتی که دو مرد جامهها گشوده باشند که خریدوفروش کنند و هنوز جامهها را نه پیچیده باشند که قیامت
برپا شود 416 و مردي لقمه برداشته باشد هنوز بدهانش نرسیده باشد که بمیرد پس فرموده است که استطاعت
ندارند که وصیتی بکنند و نه بسوي اهل خود و خانههاي خود برگردند علی بن ابراهیم روایت کرده است که این در آخر الزمان
است صیحهاي در میان ایشان بلند شود در وقتی که در بازارهاي خود در مخاصمه باشند پس همه بمیرند در حالتی که خود و
احدي از ایشان بمنزل خود بر نمیگردند و وصیتی نمیکنند پس حقتعالی نفخه دویم را فرمود و نفخ کرده شود و در صور پس
ایشان از قبرها بسوي پروردگار خود یعنی بسوي عرش او و محل حکم او بسرعت روند گویند اي واي بر ما کی ما را برانگیخت و
محشور گردانید از جاي خوابگاه ما اینست آنچه وعده داد خداوند رحمن و راست گفتند پیغمبران نبود مگر صدائی پس ناگاه همه
در یک موضع نزد ما حاضر شدهاند و در سوره ص فرموده است انتظار نمیکشند مگر یک صیحه را و دیگر برنمیگردند در دنیا و
در زمر فرموده است و نفخ کرده میشود در صور پس بیهوش میشود هر که در آسمانها و زمین است یعنی میمیرند پس بار دیگر در
صور میدمند پس ناگاه ایشان ایستادهاند و نظر میکنند و انتظار میکشند که با ایشان چه کار خواهند کرد. و در سوره دیگر فرموده
است که دمیده میشود در صور آن روزي است که وعیدهاي الهی بعمل میآید و فرموده است که گوش بده و بشنو روزي که ندا
میکند نداکننده از مکان نزدیک روزي که میشوند صیحه را بحق و راستی آن روزي است که بیرون میآیند مردم از قبرها بدرستی
که مائیم که زنده میکنیم و میمیرانیم و بسوي ما است بازگشت همه روزي که شکافته میشود زمین و بیرون میآیند مردم بسرعت
این حشري است که بر ما آسانست و در مدثر فرموده است که پس هرگاه بدمند در ناقور یعنی در بوق پس آن روزي است که
دشوار است بر کافران و آسان نیست پس از آیات کریمه معلوم شد که دو نفخ البته در صور میباشد که یکی دمیدن اول که بآن
جمیع اهل زمین و اکثر اهل آسمانها میمیرند بیک دفعه و دیگري در وقت مبعوث شدن که به آن دمیدن همه خلایق بیک دفعه
زنده میشوند و بعضی از مفسران گفتهاند که سه مرتبه میدمد اول نفخه فزع است که میترسند دویم نفخه صعق است که میمیرند و
صفحه 57 از 190
سیم نفخه قیام است که زنده میشوند و از قبرها بیرون میآیند و این قول نادر است و در احادیث معتبره بغیر از دو نفخه نیست و
تأویلی که بعضی کردهاند که صور جمع صورتست و مراد دمیدن ارواح است در بدنها در قیامت بیوجه است و منافی ظواهر آیات
بلکه صریح آنها است و مخالف اخبار معتبره است چنانچه علی بن ابراهیم بسند معتبر از سویر بن ابی فاخته روایت کرده است از
حضرت امام زین العابدین علیه السّلام سؤال کردند که 417 فاصله میان نفخه اول و دوم چند گاه خواهد بود
حضرت فرمود آنچه خدا خواهد پرسیدند که یا بن رسول اللّه چگونه میدمد در صور فرمود اما نفخه اولی پس بدرستی که امر
میکند خدا اسرافیل را که فرود آید بدنیا پس فرود میآید با صور و صور یکسر دارد و دو طرف و میان طرفین هر یک بقدر ما بین
آسمان و زمین است چون ملائکه اسرافیل را میبینند که با صور بزمین میآید میگویند که خدا رخصت داده است در مردن اهل
زمین و اهل آسمان پس اسرافیل فرود میآید بحظیره بیت المقدس و رو بکعبه میکند چون اهل زمین اسرافیل را میبینند میگویند
خدا رخصت داده است در مرگ اهل زمین پس در آن صور میدمد و صدا بیرون میآید از طرفی که در جانب اهل زمین است
پس در زمین صاحب روحی نمیماند مگر آنکه میمیرد و بیرون میآید از طرفی که جانب آسمانست پس در آسمانها صاحب
روحی نمیماند مگر آنکه میمیرد مگر اسرافیل پس حقتعالی میفرماید به اسرافیل که اي اسرافیل بمیر او نیز میمیرد و بر این حالت
میماند آن قدر که خدا خواهد پس امر میکند خدا آسمانها را که بحرکت و موج میآیند و امر میکند کوهها را که روان میشوند
حضرت فرمود یعنی هموار میشوند و پهن میشوند و بدل میشود زمین بزمین دیگر یعنی بزمینی که بر روي آن گناه نکرده باشند و
بارز و نمودار باشد و کوهی و بنائی و درختی و گیاهی بر روي زمین نباشد چنانچه اول بار زمین را پهن کرد و عرش خود را بر
روي آب خواهد گذاشت چنانچه اول مرتبه گذاشته بود و استقلال او بعظمت و قدرت ظاهر خواهد شد پس در آن وقت ندا کند
خداوند جبار جل جلاله بصداي بسیار بلندي که باطراف آسمان برسد و گوید از براي کیست پادشاهی امروز و چون کسی نباشد
که بگوید خود جواب میفرماید میگوید از براي خداوند یگانه قهار است و من خلق کردم همه خلایق را و میراندم ایشان را منم
خداوندي که جز من خداوندي نیست و شریکی ندارم و نه وزیري و من آفریدم خلق را بدست قدرت خود من میمیرانم ایشان را و
زنده میکنم پس خداوند جبار بقدرت خود بدمد در صور و بیرون رود صدا از طرفی که به جانب آسمانها است پس در آسمانها
احدي نماند مگر آنکه زنده شود و برخیزد چنانچه بود و حاملان عرش برگردند و بهشت و دوزخ حاضر شوند و محشور شوند
خلایق از براي حساب پس حضرت بسیار گریست در این وقت و در تفسیر علی بن ابراهیم در کتاب زید نرسی از عبید بن زراره
روایت کردهاند که از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که میگفت که چون بمیراند حقتعالی اهل زمین را تأخیر میکند مثل آنکه
خلق کرده است خلایق را و مثل آنکه میرانده است ایشان را و اضعاف آن زمانها پس میمیراند اهل آسمان اول را و بر این حالت
میگذارد 418 مثل آنچه خلق کرده است خلق را و مثل آنچه میرانده است اهل زمین را و اهل آسمان اول را و
اضعاف آن را پس میمیراند اهل آسمان دویم را و همچنین اضعاف جمیع این مدتها تأخیر میفرماید پس میمیراند اهل آسمان سیم
را و همچنین میراندن اهل هر آسمانی را بقدر جمیع زمانهاي گذشته تأخیر مینماید تا آنکه آسمان هفتم را فرمود پس فرمود که
تأخیر مینماید بقدر زمانهاي گذشته و اضعاف آنها پس میمیراند میکائیل را و باز اضعاف جمیع زمانهاي گذشته تأخیر مینماید پس
میمیراند جبرئیل را باز بقدر اضعاف زمانهاي گذشته مکث میفرماید پس میمیراند اسرافیل را پس باز مثل اضعاف جمیع زمانها تأخیر
میفرماید پس میمیراند ملک الموت را پس باز مثل اضعاف زمانهاي گذشته مکث میفرماید پس میگوید از کیست پادشاهی امروز
پس خود در جواب میفرماید از خداوند یگانه قهار است کو جباران کجایند آنها که ادعاي خدائی میکردند کجایند متکبران پس
خلایق را برمیگرداند و خلق میکند عبید گفت من عرض کردم که چنین چیزي میباشد پس بسیار طولانی شمردم این زمانها را
حضرت فرمود زمانهاي پیش از آفریدن خلایق درازتر است آیا بر آنها مطلع شدي که بر اینها مطلع نخواهی شد. مؤلف گوید که
این حدیث بحسب ظاهر منافی ظواهر آیات و اخبار سابقه است که دلالت میکردند بر آنکه اکثر اهل آسمانها بیک دفعه بدمیدن
صفحه 58 از 190
صور اول هلاك میشوند و این خبر چون راوي آن جهالتی دارد معارض آن آیات و اخبار نمیتواند بود و ظاهرش آنست که ارواح
و اجساد خلایق معدوم مطلق گردند چنانچه بعد از این ان شاء اللّه مذکور خواهد شد و استبعادي که بعضی میکنند که همه خلایق
معدوم باشند خطاب لمن الملک بیفایده است صورتی ندارد زیرا که از حکیم علیم آنچه صادر میگردد البته متضمن حکمتی
هست هر چند که بر ما مخفی باشد و ممکن است که در او لطفی باشد نسبت بمکلفین که چون مخبر صادق این خبر را بعد از وقوع
بایشان بگوید موجب آن گردد که در نظر ایشان بیاعتبار شود و مغرور بعزتها و دولتهاي آن نگردد و علم بقدرت حقتعالی و
تفرد او در تدبیر عالم بیشتر شود و اما فناي اشیاء قبل از قیامت در آن شکی نیست که جمیع زندهها بغیر حقتعالی میمیرند و بعد از
مردن در قیامت زنده میشوند و اما خلاف است در آنکه آیا ارواح و اجساد و اجسام و هر چه غیر جناب مقدس الهی است معدوم
بالمرة میشوند یا ارواح باقیاند و جمیع اجسام غیر آنها از آسمانها و زمین و جمیع اجساد معدوم میشوند و باز حقتعالی ایشان را
برمیگرداند یا هیچیک از آنها معدوم بالمرة نمیشود و روح به آنها برمیگردد و متکلمان عامه را در این باب اقوال بسیار حق
الیقین، ص: 419 هست که در ذکر آنها فایدهاي نیست و هر یک بر مذهب خود از آیات و اخبار استدلال کردهاند و قائلان بفناء
ایضا استدلال کردهاند از قول حقتعالی هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ، کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ، کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ، کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ، وَ
یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ و قائلان بعدم فنا استدلال کردهاند بظواهر آیاتی که دلالت میکند بر آنکه حشر بجمیع اجزاء
متفرقه است مانند قصه ابراهیم علیه السّلام و عزیز و حق آنست که آیات از هیچ طرف صریح نیست و دلایل عقلیه از جانبین
مدخول است و جزم باحد طرفین مشکل است و اعتقاد اکثر متکلمین عامه در ارواح آنست که معدوم نمیشوند و اکثر متکلمین
امامیه را اعتقاد آنست که ارواح و اجساد مکلفین معدوم نمیشوند چنانچه خواجه نصیر در تجرید گفته است دلیل سمعی دلالت بر
فناي اجسام کرده است و تأویل میکنند در مکلف بتفریق اجزاء چنانچه در قصه ابراهیم علیه السّلام وارد شده است اما بعضی از
احادیث معتبره صریح است در فناء و انعدام اشیاء بالکلیه چنانکه گذشت که حضرت صادق علیه السّلام در جواب زندیق فرمود که
روح باقی است تا وقتی که در صور بدمند پس در آن وقت باطل میشوند اشیاء و فانی میشوند پس نه جسمی میماند و نه محسوسی
پس برمیگرداند اشیاء را چنانچه ابتدا کرده است مدبر آنها و آنها چهار صد سال است که خلق قطع میشوند در آن و این در میان
دو نفخ صور است و در بعضی از خطبههاي نهج البلاغه که اکثر آنها را متواتر میدانند مذکور است که او است فانی کننده جمیع
اشیاء بعد از وجود آنها تا آنکه موجود آنها برمیگردد مثل مفقود آنها و نیست فانی کردن اشیاء بعد از آفریدن عجیبتر از بوجود
آوردن آنها از عدم و چگونه چنین نباشد و حال آنکه اگر جمع شوند جمیع حیوانات دنیا از مرغان و چهار پایان و جمیع اصناف
آنها را و احمقان و بزرگان جمیع امتها بر آنکه احداث کنند پشهاي را قادر بر آن نباشند و راهی بسوي آن نیابند و هرآینه حیران
گردد عقلهاي ایشان در علم آن و حیران و عاجز گردد قوتهاي ایشان و برگردند وامانده و اعترافکننده بآنکه مقهورند و
اقرارکننده بعجز از انشاء و اذعان بضعف کنند از فانی کردن آن و بدرستی که حقتعالی برمیگرداند بعد از فناي دنیا تنها که هیچ
چیز با او نیست چنانچه پیش از آفریدن چنین بود و بعد از فناء دنیا نه وقتی خواهد بود و نه مکانی و نه زمانی و نه حسی معدوم
میگردد در آن وقت اجلها و وقتها و زایل میگردد سالها و ساعتها پس هیچ نخواهد بود مگر خداوند یگانه قهار که بازگشت جمیع
امور باو است در وقتی که آنها را ایجاد کرد قدرتی نداشتند و در هنگامی که فانی خواهد کرد امتناعی نتوانستند کرد و اگر قدرت
بر امتناع داشتند هرآینه دائم میبود بقاي آنها و در وقتی که ایجاد آنها کرد از براي تقویت پادشاهی خود نکرد
420 و از براي خوف از زوال و نقصان یا از براي یاري بر دشمنان یا از براي وحشت و تنهائی که با ایشان انس بگیرد نیافرید و بعد
از آفریدن که آنها را فانی میگرداند از براي ملالی نیست که از تصرف و تدبیر بهم رسانیده باشد یا بر او سنگین و دشوار بوده باشد
بقاي آنها و بازمیگرداند آنها را بعد از فانی کردن بدون آنکه احتیاجی بآنها داشته باشد یا استعانت و یاري بآنها بجوید و این خطبه
صریح است در فناي جمیع چیزها و بنابراین چارهاي نیست از قول بجواز اعاده معدوم و وجوهی که از براي تصحیح معاد با قول
صفحه 59 از 190
بامتناع اعاده معدوم گفتهاند فائده نمیبخشد و اظهر جواز اعاده معدوم است عقلا و شرعا هرگاه چیزها از کتم عدم بوجود تواند
آورد چرا بعد از عدمش ایجاد نتواند کرد و حال آنکه از حد مکان بدر نرفته است و اگر کسی بر جوازش دعواي بداهت کند
رواست اما اخبار فناي مطلق بحدي نرسیده است که افاده قطع کند پس رد اخبار نباید کرد در مرتبه احتمال بلکه ظن باید گذاشت
فصل هفتم در بیان سایر احوالیست که حقتعالی خبر داده است که پیش از قیامت واقع خواهد شد
باید بهمه آنچه حق تعالی در آیات کریمه خبر داده است از مقدمات حشر ایمان آورد و بسبب استبعادات ملاحده و شبهههاي
فلاسفه راه تأویل در آنها نباید داد چنانچه فرموده است روزي که بپیچیم آسمانها را مانند پیچیدن نامهها و فرموده است هرگاه شق
شود آسمانها و برنگهاي مختلف نماید و باز فرموده است که منشق شود آسمان پس آن روز است باشد و فرموده است که وقتی که
آسمان را از جاي خود دور کند و باز فرموده است که آسمان شکافته شود و در کواکب در مواضع متعدده فرموده است که نورشان
برطرف شود و از آسمان فرو بریزند و نور آفتاب و ماه برطرف شود و ماه و آفتاب با یکدیگر جمع شوند و کوهها مانند پشم
حلاجی کرده بحرکت آیند و از یکدیگر بریزند و مانند ذرهها بهوا روند تا زمین هموار شود و زلزله عظیمی در زمین بهم رسد که
جمیع بناها و بلندیها از زمین برطرف شود و هموار شود که هیچ بلندي در آن نماند و مسطح شود و فرموده است که سؤال میکند از
تو یا محمد از کوهها پس بگو که میکند آنها را پروردگار من کندنی پس میگرداند زمین را بیابانی مستوي که نبینی در آن نه
پستی و نه بلندي و علی بن ابراهیم در تفسیر بسند معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که چون خداوند
عالمیان خواهد که مردم را جمع و محشور کند امر میکند که منادي ندا کند پس همه جن و انس را بیک چشم بهم زدن در یک
مکان جمع کند پس آسمان اول را بزیر آورد و در عقب مردم بدارد پس آسمان دویم را بزیر آورد که در برابر آسمان اول است و
باین ترتیب جمیع آسمانها را بزیر آورد و 421 محیط گرداند بمردم پس ابري بزیر آید با گروهی از ملائکه و
منادي ندا کند باین آیه یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ
یعنی اي گروه جن و انس اگر توانید که نفوذ کنید و بگریزید از اقطار آسمانها و زمین پس نفوذ کنید و نتوانید که نفوذ کرد مگر
بقدرت خدا و حکم او پس حضرت گریست راوي پرسید که در این وقت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین
علیه السّلام و شیعیان او در کجایند فرمود ایشان بر روي تلی چنداند از مشک خوشبوتر و بر منبرها از نور و مردم محزون میباشند و
ایشان محزون نیستند و مردم میترسند و ایشان نمیترسند پس آیهاي خواند که مضمونش اینست که هر که بیاورد حسنهاي پس از
براي او است بهتر از آن و ایشان از فزع آن روز ایمناند پس فرمود بخدا سوگند که حسنه در این آیه ولایت امیر المؤمنین علیه
السّلام است و علی بن ابراهیم از آن حضرت روایت کرده است که چون روز قیامت شود جمع کند حقتعالی همه بندگان را در یک
بقعه زمین و وحی مینماید بآسمان اول که فرود بیا با هر که در تست پس فرود میآید آسمان اول با دو برابر هر که در زمین است و
آسمان دویم فرود میآید با دو برابر جمیع آنچه در زمین است و اهل آسمان اول و هم چنین اهل هر آسمانی بریز میآیند با دو
برابر سابق پس جن و انس در هفت سراپردهاند از ملائکه پس منادي ایشان را ندا میکند به آن آیه که گذشت پس نظر میکنند که
از هر طرف ملائکه بایشان احاطه کرده است و از هیچ طرف بدر نمیتوانند رفت.
فصل هشتم در بیان حشر وحوش است
حقتعالی فرموده است که وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ یعنی هرگاه وحشیان محشور شوند و فرموده است ما مِنْ دَابَّۀٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ
یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ یعنی نیست هیچ حیوانی که راه رود بر روي زمین
و نه مرغی که بدو بال خود پرواز کند مگر متی چندند امثال شماها در آنکه حقتعالی ایشان را خلق کرده است و حفظ میکند و
صفحه 60 از 190
روزي میدهد و تقصیر نکردهایم و ترك ننمودهایم در قرآن مجید یا در لوح محفوظ هیچ چیزي را که ذکر نکرده باشیم پس بسوي
پروردگار خود محشور میشوند و مشهور میان مفسران آنست که مراد از حشر در این دو آیه محشور شدن در قیامت است و بعضی
گفتهاند مراد مردن ایشانست در دنیا و مشهور میان متکلمین خاصه و عامه آنست که ایشان محشور میشوند قتاده از مفسران عامه
گفته است که همه چیز محشور میشود حتی مگس تا آنکه تقاص و تدارك مظالم ایشان بکنند و معتزله گفتهاند که حقتعالی حشر
میکند جمیع حیوانات را در روز قیامت تا عوض المهائی 422 که بایشان رسیده است در دنیا بمردن و کشته شدن و
غیر آن بیابند و چون عوض آن المها بایشان رسید اگر خواهد بعضی را در بهشت باقی بدارد و اگر خواهد فانی کند ایشان را
چنانچه در حدیث وارد شده است و اشاعره گفتهاند که بر خدا واجب نیست اما حشر میکند وحوش را پس قصاص میکند حیوان
شاخ دار را از براي ستمی و ظلمی که بر حیوان بیشاخ کرده است در دنیا آنگاه بایشان میگوید بمیرید پس همه میمیرند و در
مجمع البیان در تفسیر آیه اولی گفتهاند که حقتعالی حشر میکند وحوش را که بایشان برساند آنچه مستحقند ایشان او را از عوضها
بر المهائی که بایشان رسیده است در دنیا و انتقام بکشد از براي بعضی از بعضی پس چون رسید بایشان آنچه مستحق آن بودند از
عوضها پس آنها که میگویند که عوض دائم است و آنها که میگویند عوض منقطع است بعضی میگویند که خدا عوض را دائم
میدارد از براي ایشان تفضلا و عامه روایت کردهاند از ابو هریره که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که حشر میکند
حقتعالی جمیع خلایق را در قیامت از بهائم و دواب و پرندگان و هر چیز که باشد عدالت خدا بمرتبهاي میرسد در آن روز که حق
بیشاخ را از شاخ دار میگیرند پس میگوید خاك شوید همه خاك میشوند و از این جهت است که کافر میگویدا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً و
آرزو میکند که او خاك شود و معذب نگردد و از ابو ذر روایت کردهاند که گفت روزي در خدمت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم بودم دو بز بر یکدیگر شاخ زدند حضرت فرمود میدانید که بچه سبب اینها بر یکدیگر شاخ زدند صحابه گفتند نمیدانیم
حضرت فرمود لیکن خدا میداند در میان ایشان در قیامت حکم خواهد کرد و کلینی و برقی در محاسن روایت کردهاند که حضرت
امیر المؤمنین علیه السّلام در خطبهاي فرمود یا أیها الناس گناهان سه گناه است گناهی که آمرزیده میشود و گناهی که آمرزیده
نمیشود و گناهی که براي صاحبش امید آمرزش داریم و بر او میترسیم (اول) گناه بندهایست که حقتعالی او را در دنیا براي آن گناه
عقاب کرده باشد پس خدا از آن حکیمتر و کریمتر است که بنده را دوباره عقاب کند (دویم) ظلم بندگانست بعضی بر بعضی
چون حقتعالی متوجه حساب خلایق شود قسم یاد کند و فرماید که بعزت و جلال خودم سوگند که از من نمیگذرد ستم ستمکننده
اگر چه دستی بر دستی بزند یا مسح بر کف دستی بکند و اگر چه شاخ زدن حیوان شاخ دار حیوان بیشاخی را باشد پس اقتصاص
میکند و حقوق بعضی را از بعضی میگیرد تا آنکه احدي را مظلمه نماند پس ایشان را میبرد بسوي حساب سیم گناهی است که خدا
او را پوشانیده باشد بر بنده خود و روزي او کرده باشد توبه را پس او خاشع و گریان است براي گناه خود و امیدوار است رحمت
پروردگار خود را و بس ما نیز براي او چنانیم که او از 423 براي خود و امیدواریم از براي او رحمت را و میترسیم
بر او عقاب را. مؤلف گوید گوید که گویا این سه قسم در گناه مؤمنان است زیرا که کافران را در دنیا و آخرت هر دو عقاب
مینمایند و خوف سیم بر او باعتبار احتمال اخلال بشرایط توبه است و الا بر حقتعالی واجب است قبول توبه بسبب وعدهاي که
فرموده است و در احادیث معتبره بسیار از طرق عامه و خاصه منقولست که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که در
قیامت چهار کس سوار خواهند بود من بر براق و برادرم صالح بر ناقه خدا که قوم او آن را پی کردند و دخترم فاطمه علیها سلام بر
ناقه غضباي من و علی بن ابی طالب علیه السّلام بر ناقههاي بهشت و در بعضی از روایات بجاي فاطمه عم من حمزه سید الشهداء بر
ناقه غضبا و در اخبار مانع الزکاة وارد شده است که هر که زکاة انعام را ندهد و بمیرد حقتعالی او را در صحرائی محشور گرداند که
هر صاحب نیشی به نیش خود او را بگزد و هر صاحب سمی بر روي او راه رود و ابن بابویه بسند معتبر روایت کرده است که
حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ناقهاي دید که پایش را بستهاند و بار بر پشت آنست فرمود کجا است صاحب این ناقه
صفحه 61 از 190
بگوئید مهیا باشد که این ناقه در قیامت با او خصومت خواهد کرد و از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که هر شتري که سه
حج و بروایت دیگر هفت حج بر آن بکنید آن را از چهار پایان بهشت میگردانند و از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
منقولست که نیکو گردانید قربانیهاي خود را که مرکب خود شما خواهد بود در صراط و ایضا مروي است که اسبان غازیان در دنیا
اسبان ایشانست در بهشت و از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که از بهایم در بهشت نمیباشد مگر حمار بلعم باعور و ناقه
صالح و گرگ یوسف علیه السّلام و کلب اصحاب کهف و از این باب اخبار بسیار است پس از ظواهر اخبار و آیات مستفاد میشود
که وحوش محشور میشوند و تدارك ظلمها که بر ایشان واقع شده است میکنند و بعضی از حیوانات دیگر از براي بعضی از مصالح
زنده میشوند و بعضی مانند ناقه صالح و آنها که مذکور شد داخل بهشت میشوند و آنها بثواب مکلفان برمیگردد و محشور شدن
جمیع حیوانات و عاقبت آنها که محشور میشوند و ملائکه داخل بهشت میشوند و شیاطین داخل جهنم میشوند مگر نادري از ایشان
که ایمان آورده باشند چنانچه از بعضی روایات شاذه ظاهر میشود و عاصیان داخل جهنم میشوند و مؤمنان مثابند بایمان و اعمال
صالحه اما خلاف است که ایشان داخل بهشت میشوند یا در اعراف میباشند اکثر را اعتقاد آنست که داخل بهشت میشوند و درجات
ایشان پستتر است از درجات بنی آدم و بعضی گفتهاند ثواب ایشان در اعراف خواهد بود و علی بن ابراهیم گفته است که از
عالمی پرسیدند از مؤمنان جن که آیا داخل بهشت میشوند فرمود نه و لیکن حظیرههاي بسیار هست 424 در میان
بهشت و جهنم که مؤمنان جن و فاسقان شیعه در آنجا خواهند بود و بمحض این روایت این مدعی ثابت نمیشود و مجمل باید
دانست که حقتعالی بمقتضاي وعده خود ثواب عاملان را البته عطا میفرماید و ظاهر آیات آنست که ثواب ایشان نیز در بهشت باشد
خصوصا آیات سوره رحمن که امتنان بنعیم بهشت بر انس و جن کرده است و این روایت دلالت میکند بر خلاف آن و بعضی از
مفسران گفتهاند در تفسیر قول حقتعالی لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ یعنی جماع نکرده است حوریان ایشان را پیش از ایشان نه
انسانی و نه جنی که دلالت میکند بر آنکه ایشان را ثوابی هست و زنان از حوریان دارند و بعضی گفتهاند معنی آیه آنست که
حوریان که خدا بانس میدهد انسی با او مقاربت نکرده است و آنچه بجن میدهند جنی با او مقاربت نکرده و این استدلال ضعیف
است و توقف در این باب اولی است.
فصل نهم در بیان احوال اطفال و مجانین و اشباه ایشانست
بدان که خلافی نیست میان اصحاب ما در آنکه اطفال مؤمنان با پدران خود در بهشت میروند چنانچه حقتعالی فرموده است وَ الَّذِینَ
آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ یعنی آنها که ایمان آوردند و از پی ایشان رفتند
ذریه ایشان بسبب ایمان ایشان ملحق ساختیم بایشان ذریه ایشان را و کم نکردیم از ثواب اعمال پدران باین سبب چیزي را و
احادیث بسیار وارد شده است که این آیه در باب اطفال مؤمنان نازل شده است که ایشان را با پدران خود به بهشت میبرند و بعضی
گفتهاند مراد بالغانند که عمل ایشان قاصر است از آنکه بدرجه پدران برسند حقتعالی ایشان را به درجه پدران ملحق میگرداند
بسبب ایمان پدران ایشان و این را از ابن عباس روایت کردهاند و بعضی گفتهاند هر دو در آیه داخلند و اول اظهر و اشهر است. و
عامه روایت کردهاند از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام که رسول خدا فرمود که مؤمنان و اولاد ایشان در بهشتند پس این آیه را
خواند و علی بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که اطفال شیعیان ما را حضرت فاطمه علیها سلام تربیت
میکند و بهدیه میدهد بپدران ایشان در قیامت و کلینی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که قاصر بودند فرزندان از
عمل پدران ملحق میگرداند پسران را بپدران تا دیدههاي ایشان روشن گردد و در نوادر راوندي از حضرت امام رضا علیه السّلام
روایت کرده است که تزویج مکنید زن خوشروئی را که فرزند نیاورد بدرستی که من مباهات میکنم بشما بامتها در روز قیامت
مگر نمیدانی که فرزندان در زیر عرش رحمن میباشند و استغفار میکنند از براي پدران و محافظت میکند ایشان 425
صفحه 62 از 190
را ابراهیم و تربیت میکند ایشان را ساره در کوهی از مشک و عنبر و زعفران و ابن بابویه در فقیه بسند صحیح از حضرت صادق
علیه السّلام روایت کرده است که چون طفلی از اطفال مؤمنان بمیرد منادي ندا میکند در ملکوت سماوات که فلان پسر فلان مرد
اگر یکی از پدر یا مادر و یا خویشان مؤمن ایشان مرده است باو میدهند که او را غذا دهد و الا بحضرت فاطمه میدهند که او را غذا
بدهد تا یکی از پدر و مادر و اهل بیت مؤمن او بمیرد پس حضرت فاطمه علیها سلام بایشان میدهد و ایضا بسند صحیح از آن
حضرت منقولست که حقتعالی اطفال مؤمنان را بحضرت ابراهیم و ساره میدهد که غذا میدهند ایشان را بدرختی در بهشت که
پستانها دارد مانند پستانهاي گاو در قصري از مروارید چون روز قیامت شود ایشان را جامههاي خوب بپوشانند و خوشبو کنند و
بهدیه بپدران ایشان دهند پس ایشان پادشاهان باشند با پدران خود در بهشت و این است معنی قول حقتعالی پس آن آیه را خواند
که گذشت و ایضا در بعضی از کتب معتبره از حضرت باقر منقولست که چون حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در شب
معراج بآسمان هفتم رسید و پیغمبران را در آنجا ملاقات کرد گفت کجا است پدرم ابراهیم علیه السّلام گفتند او با اطفال شیعیان
علی است و چون داخل بهشت شد دید که حضرت ابراهیم علیه السّلام در زیر درختی است که پستانها دارد مانند پستانهاي گاو و
اطفال چند از آن پستانها میمکند و چون پستانی از دهان طفلی بیرون میآید حضرت ابراهیم علیه السّلام برمیخیزد و پستانها را
بدهان ایشان میگذارد پس سلام کرد بر حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و از احوال حضرت علی بن أبی طالب علیه
السّلام سؤال کرد فرمود او را در میان امت خود گذاشتم گفت نیکو خلیفه گذاشتهاي حقتعالی اطاعت او را بر ملائکه واجب
گردانیده است و اینها اطفال شیعیان اویند از خدا سؤال کردم که ایشان را بمن سپارد که تربیت ایشان بکنم و هر جرعهاي که ایشان
میمکند طعم جمیع میوهها و نهرهاي بهشت را مییابند از او. مؤلف گوید که ممکن است که بعضی را بحضرت فاطمه علیها سلام
دهند و بعضی را بابراهیم و ساره یا اول بحضرت فاطمه دهند و آن حضرت بایشان دهد و در اطفال کفار خلافت است بعضی
گفتهاند تابع پدرانند در کفر و با ایشان بجهنم میروند و بعضی گفتهاند ایشان به بهشت میروند و بعضی گفتهاند حقتعالی در قیامت
بعلم خود با ایشان عمل میکند و اگر میداند که اگر ایشان میماندند از اهل سعادت بودند ایشان را به بهشت میبرد و اگر میداند که
اگر میماندند از اهل شقاوت میبودند ایشان را بجهنم میبرد و بعضی گفتهاند داخل بهشت میشوند و خدمتکاران اهل بهشت خواهند
بود و بعضی مطلق گفتهاند و اکثر گفتهاند از اهل اعراف خواهند بود و کلینی و ابن بابویه و اکثر محدثین شیعه را اعتقاد آنست که
حقتعالی در قیامت ایشان را تکلیف دیگر 426 خواهد کرد بحسب آن تکلیف ایشان را مثاب و معاقب خواهد
گردانید موافق احادیث بسیار که در این باب وارد شده است چنانکه ابن بابویه در خصال بسند صحیح علی المشهور روایت کرده
است از زرارة از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام که چون روز قیامت شود خدا حجت تمام میکند بر پنج کس بر طفل و بر
کسی که در میان دو پیغمبر باشد یعنی از بعثت پیغمبر سابق مدتها گذشته باشد و اهل ضلالت غالب شده باشند و حق مخفی شده
باشد و پیغمبر دیگر مبعوث نشده باشد مانند زمان جاهلیت بسیاري از مردم که حجت بر ایشان تمام نشده باشند معذور خواهند بود
و کسی که ابتداي بعثت نفهمد و هنوز حجت قائم نشده باشد و ابله که تمیز میان حق و باطل نتواند کرد که مستضعف باشد و
دیوانه که هیچ چیز نفهمد و مکلف نباشد و کر و گنگ مادر زاد پس بر هر یک از ایشان خدا حجت تمام میکند و پیغمبري بر
ایشان مبعوث میگرداند و آتشی از براي ایشان میافروزد و پیغمبر میگوید بایشان که پروردگار شما امر کرده است شما را که داخل
آتش بشوید و هر که داخل شد بر او بر دو سلام خواهد شد و هر که فرمان نبرد داخل آتش خواهد شد و ایضا در کافی و معانی
الاخبار بسند صحیح دیگر از زراره منقولست که چون روز قیامت شود اطفال را و مرد خرفی را که سن او را دریافته باشد و چیزي
نفهمد و کسی که در فترت در میان دو پیغمبر مرده باشد و دیوانه و ابلهی که تمیز میان حق و باطل نکنند ایشان بر خدا حجت
میگیرند که بر ما حجت تمام نشده بود و حقتعالی بر ایشان حجت تمام میکند به آنکه ملکی را بسوي ایشان میفرستد تا آخر آنچه
در حدیث سابق گذشت و کلینی بسند حسن کالصحیح از هشام روایت کرده است که از حضرت صادق علیه السّلام سؤال کردند
صفحه 63 از 190
از کسی که در فترت مرده باشد و کسی که بحد بلوغ نرسیده باشد و دیوانه باشد حضرت فرمود که خدا حجت بر ایشان تمام میکند
آتشی میافروزد و میگوید داخل شوید پس هر که داخل شود بر او بر دو سلام خواهد بود و هر که داخل نشود حقتعالی میفرماید
من شما را تکلیف کردم و نافرمانی گردید و ایضا باین سند مثل آن را روایت کرده است در باب گنگ و کر و طفل و کسی که در
فترت بمیرد و ایضا کلینی بسند دیگر در باب اطفال روایت کرده است که در روز قیامت خدا ایشان را جمع میکند و آتشی
میافروزد و امر میکند ایشان را که خود را در آن آتش بیندازد پس هر که خدا دادند که از اهل سعادت است خود را در آتش
میاندازد و بر او بر دو سلامت خواهد بود و هر که خدا داند که او شقی و بد عاقبت است امتناع میکند و داخل نمیشود پس خدا
امر میکند که ایشان را به آتش ببرند ایشان میگویند که هنوز قلم بر ما جاري نشده است خداوند جبار گوید که من مشافهۀ شما را
امر کردم و اطاعت من نکردید 427 پس چگونه اطاعت من میکردید هرگاه پیغمبري بسوي شما میفرستادم که
غائبانه شما را امر میکند و ابن بابویه در توحید روایت کرده است از طرق عامه از عبد اللّه بن سلام که گفت سؤال کردم از رسول
خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که آیا خدا عذاب میکند خلق را بیحجتی حضرت فرمود معاذ اللّه عبد اللّه گفت پس اولاد
مشرکین در بهشتند یا در جهنم فرمود که خدا اولی است بایشان چون روز قیامت شود خدا امر میکند آتشی را که آن را فلق
مینامند و بدترین آتشهاي جهنم است در عذاب پس بیرون میآید از جاي خود سیاه و تاریک و تیره با زنجیرها و غلها پس خدا
آن را امر میفرماید که بدمد بر روي خلایق دمیدنی پس از شدت دمیدن آسمان پاره پاره میشود و نور ستارهها برطرف میشود و
دریاها خشک میشوند و کوهها برطرف میشوند و دیدهها تار میشود و زنان حامله فرزند میافکنند و اطفال پیر میشوند از هول آن
در روز قیامت پس حق تعالی امر میکند اطفال مشرکین را که خود را در آتش بیندازند پس هر که در علم خدا گذشته است که او
سعادتمند است خود را در آن میاندازد و بر او برد و سلام میشود چنانکه بر ابراهیم شد و هر که در علم خدا گذشته است که او
شقی خواهد شد ابا میکند و خود را در آتش نمیافکند پس حقتعالی امر میکند آتش را که او را برباید از براي آنکه ترك امر خدا
کرد و امتناع نمود از دخول آتش پس تابع پدران خواهند بود در جهنم و احادیث بسیار است در این باب و از عقل بعید نیست و
ابن بابویه گفته است که جماعتی از اصحاب کلام انکار این کردهاند و میگویند که در دار جزا تکلیف نمیباشد و جواب گفته است
که دار جزاي مؤمنان بهشت است و دار جزاي کافران جهنم است و این تکلیف در غیر دار جزا خواهد بود مؤلف گوید که چه
استبعاد دارد که قیامت از براي بعضی دار جزا باشد و از براي بعضی دار تکلیف و جزا هر دو باشد و شیخ طوسی در کتاب غیبت
روایت کرده است از زراره که حضرت صادق علیه السّلام فرمود که سزاوار و لازم است بر خدا که بعضی از گمراهان اهل خلاف
را داخل بهشت کند زراره گفت فداي تو شوم این چگونه میشود فرمود که امام ناطق میمیرد و امام بعد از او از روي تقیه صامت
است و بظاهر دعوي امامت نمیکند پس هر که در این زمان بمیرد داخل بهشت میشود و صاحب تأویل آیات باهره از حضرت امیر
المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است در تأویل قول حقتعالی در وصف اهل بهشت میفرماید یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ یعنی
میگردند بر دور ایشان پسران گوشواره در گوش یا همیشه ساده و مقبول که حضرت فرمود که پسران اهل دنیااند که حسنات
نداشتهاند که ثواب دهند و گناه نکردهاند که ایشان را عقاب کنند ایشان را خدمتکاران اهل بهشت گردانیدند و از حضرت رسول
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پرسیدند از اطفال مشرکین حضرت 428 فرمود خدمتکاران اهل بهشتند بر صورت پسران
آفریده میشوند از براي خدمت اهل بهشت و شیخ طبرسی نیز این دو حدیث را در تأویل این آیه روایت کرده است و از کلینی بسند
صحیح از زراره منقولست که گفت از حضرت صادق علیه السّلام سؤال کردم که چه میفرمائی در اطفالی که پیش از بلوغ بمیرند
فرمودند سؤال کردند از رسول خدا (ص) از احوال ایشان فرمود خدا داناتر است بآنچه ایشان خواهند کرد حضرت فرمود که یعنی
دست از ایشان بردارید و در باب ایشان سخنی مگوئید و علم ایشان را بخدا واگذارید. مؤلف گوید که اصل در این باب آنست که
مجمل باید دانست که دلایل عقلیه و نقلیه وارد شده است از آیات و اخبار که حقتعالی عادل است و جور و ظلم نمیکند و در باب
صفحه 64 از 190
اطفال و مجانین و جماعتی که معذور باشند و حجت بر ایشان تمام نشده باشد یا عقل ایشان ناقص باشد و تمیز میان حق و باطل
نتوانند نمود ایشان را بدون حجت دیگر که بر ایشان تمام شود عذاب نخواهد کرد پس یا تکلیف دیگر ایشان را خواهد کرد و
ثواب و عقاب ایشان بر آن مترتب خواهد شد چنانکه در اخبار معتبره بسیار وارد شده است و بعضی از آنها را ذکر کردیم و محیی
الدین اعرابی از صوفیه اهل سنت باین قائل شده است چنانچه بخاطرم میآید که در کتاب فتوحات دیدهام یا ایشان را در اعراف جا
میدهد یا ببهشت میبرد و درجه پستی در بهشت خواهند داشت یا بعضی خدمتکار اهل بهشت خواهند بود یا بعضی در بهشت و
بعضی در اعراف خواهند بود پس چنانچه در این حدیث صحیح وارد شده است علم ایشان را بخدا باید گذاشت و باید دانست که
آنچه مقتضی عدالت است حقتعالی بایشان سلوك میکند و ظلم و جور نسبت بایشان نمیکند و بدون اتمام حجت ایشان را عذاب
نمیکند و اگر خدمت اهل بهشت کنند بنحوي نخواهد بود که دشوار باشد بر ایشان بلکه متلذذ خواهند بود از آن چنانکه ملائکه
لذت مییابند از خدمات مرجوعه بایشان و اللّه یعلم.
فصل دهم